أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلی خَيرِ خَلقِهِ اشْرَفِ بَرِيَّتِهِ ابِيالْقاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ عَلی آلِهِ الطَّيّبينَ الطّاهِرينَ وَ عَلي جَميعِ الأَنبِيآءِ وَ المُرسَلينَ سِيَّما بَقِيَّةِ اللهِ فِی الأَرَضينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ.
یکی از صفات رذیله که ام المصائب و ام الرذائل است، اینست که انسان غضب کند و غریزۀ غضب تحریک شود و تسلط بر اعصاب از او گرفته شود؛ خواه ناخواه زبان و گوش و چشمش به دست شیطان داده میشود. در روایت میخوانیم در وقت غضب، شیطان در انسان نفوذ میکند و به قول عوام شیطان در پوست او میرود و این یک شیطان مجسم میشود و هرچه از او برآید، میکند. عقلش نمیتواند کار کند و وجدان اخلاقی او نمیتواند کار کند و خواه ناخواه غریزۀ غضب، بیکنترل میشود و هرچه از دستش برآید، انجام میدهد. حال اگر آدم جانی باشد، آدم میکشد؛ اگر آدم فحّاشی باشد، فحش دادن او شروع میشود. در آن موقع فرقی هم نمیکند، گاهی فحش به خدا و پیغمبر و ائمۀ طاهرین میدهد و معمولاً اگر دین حسابی داشته باشد، به طرف فحش میدهد. زن به شوهر و شوهر به زن و به بچهها و بالاخره زبان رکیکی پیدا میکند. و این غضب هرچه از دستش برآید میکند. بعضی اوقات خانه آتش میزند، بعضی اوقات بچهاش را سر میبرد؛ لذا ام المصائب و ام الرذائل است و اگر گل کند، جلوی آن را گرفتن، کار بسیار مشکلی است؛ و انسان باید کار کند تا کمکم این رذیله ریشه کن شود. حتی اگر آتش زیر خاکستر هم باشد، در وقتی که ناراحتی برای او جلو آمد، آن آتش زیر خاکستر شعلهور و طوفانی میشود و همه چیز و حتی آبرویش را آتش میزند. اگر نشد دیگری را بکشد، خودش را میکشد، اگر نشد دیگری را کتک بزند، خانهاش را آتش میزند، یا اگر نشد کتک بزند، فحش میدهد. انصافاً صفت بدی است و حتی میرسد به آنجا که آقا، زنش را کتک میزند. یعنی بیادبی به اندازهای میشود که علاوه بر اینکه به خانمش جسارت میکند، خانمش را کتک میزند. در روایت میخوانیم اگر کسی کشیدهای به خانمش زد، قبل از اینکه به جهنم رود، خدا به خازن جهنّم دستور میدهد که هفتاد کشیده به او بزند.
در روایات داریم که پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» به حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» گفتند شب معراج دیدم زنی در جهنم به زبان آویزان بودند. این زن با شوهر بدزبان و پرخاشگر بود. یعنی در وقت غضب به یکدیگر پرخاشگری میکردند و زبان رکیک داشتند و پیش بچهها به یکدیگر جسارت میکردند. گناهش اینقدر بزرگ است و اما در حالی که روایت را شنیده، اما اگر غضب کنترل نشود، در وقت ناراحتی طوفانی میشود و دست خودش نیست و میرسد به آنجا که زبان رکیک دارد و زبانش بیادب میشود و دستش بیادب میشود و کتک کاری میکند و حتی در مقابل بچهها آبروی یکدیگر را میبرند.
دیدیم افراد با شخصیت که ریاضت دارد و شخصیت اجتماعی دارد، اما در وقتی که غضب کرد، اول آبروی خودش را میبرد. برای اینکه به قول امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» دیوانه میشود.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرماید:
«إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم»
مواظب باش غضب نکنی و اگر غضب کردی، دیوانهای. دیوانگی که بعدش پشیمانی دارد.
و در روایت دیگری میفرمایند:
«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكم»
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند اگر بعد از غضب پشیمان شد، معلوم میشود که نیمچه دیوانه است و اما اگر بعد از غضب از کار زشتش پشیمان نشد معلوم میشود که به تمام معنا، دیوانه است.
از این کلمات مقدس نگذرید، اینها کلمات افرادی مثل پیغمبر و امیرالمؤمنین و دیگر ائمۀ طاهرین«علیهمالسلام» است. به تجربه هم دیدید افرادی که غضب میکنند، دیوانه هستند. چشمش را برهم میگذارد و دهانش را باز میکند و آنچه که میخواهد میگوید. گناهش خیلی بزرگ است. فحش دادن به یکدیگر مجسم میشود و به قول پیغمبر اکرم به صورت بدی درمیآید. فحش دادن زن به شوهر و شوهر به زن یا به بچهها. بعضی اوقات غضب خانم گل میکند و به بچه کتک میزند. کتک زدن به بچه، بچه را عقدهای میکند و این بچۀ عقدهای یک وقت میرسد به آنجا که بزرگ شده اما در سر دیگران میزند برای تشفی خاطر برای اینکه مادرش در سر او زده است. بعضی اوقات دیدیم که جنایتکار میشود و ریشهیابی میکنیم و میبینیم پدر در خانه ناسازگار بوده و به خانم و بچهها کتک میزده و فحش میداده و زبانش دست خودش نبوده و این بچه به طور ناخودآگاه عقدهای شده است؛ یعنی این ناراحتیها منتقل شده به ضمیر ناخودآگاه و ناگهان این ضمیر ناخودآگاه غدۀ سرطانی شده و منفجر میشود و منفجر شدن آن اینست که این جوان آدمکش و جنایتکار و از اراذل و اوباش میشود و این از غضب پدر و مادر در خانه و از کتک زدن مادر و مخصوصاً پدر به بچه سرچشمه گرفته است.
بعضی اوقات ریشهیابی کردیم و دیدیم دختر بیعفت شده، به خاطر یک تبسم و به خاطر یک حرف شهوت آمیز رفته است. میبینیم در خانه نوازشی که پدر باید بکند، نکرده و از ضمیر آگاه به ضمیر ناخودآگاه رفته و عقده شده و بزرگ شده و الان دل او نوازش میخواهد و خیال میکند که نوازشش اینست که یک مرد نامحرم او را نوازش کند. این یک دختر بی عفت و یک پسر بیعفت میشود.
غضب خیلی بد است و گفتم که ام المصائب و ام الرذائل است و متأسفانه الان چون بیش از نود درصد مردم ضعف اعصاب دارند و یکی از ابزار مهم این ضعف اعصاب، غضب است؛ و متأسفانه جامعۀ ما الان غضبناک شده است. در برخی ادارهها میبینیم که غضب سرتاپای این اداره را گرفته است. همان دربان، سالم و با تلطف و مهربانی با دیگرن حرف نمیزند و آن راهنما و دربان اطاق هم بدتر و وا مصیبتا که برویم سر میز مدیر. این مدیر اعصابش ضعیف است و مخصوصاً اینکه روزه هم باشد و باید تلافی آن را در دل ارباب رجوع دربیاورد! این خیلی خطرناک است؛ لذا بعضی ادارههای ما سرتا پا غضب است.
در اجتماع نیز همینطور است. در ترافیکها میبینیم که چه فحشها به یکدیگر میدهند. ای آقا تو مسلمانی چرا بدزبانی میکنی! اگر یک اتومبیل یک ثانیه دیر کند، چه بوقهایی بر سرش میزنند. جوان و پیر و با شخصیت و بیشخصیت هم ندارد. میبینیم که اجتماع ما به جای اینکه همدیگر را مثل برادر دوست داشته باشند، اما همه دشمن هم هستند. همدیگر را نمیشناسند اما دشمنی کولاک میکند. اینها زشت است.
حتی رسیده به اینجا که همین غضبها و اختلافها، به طلاق کشیده شده است. در حالی که اصلاً طلاق نباید در جامعه باشد و اگر طلاق در جامعه واقع شد، دلیل بر انحطاط این جامعه است.
جوانها! من هیچ فراموش نمیکنم که در همین اصفهان طلاق منحصر بود به محضر حضرت آیت الله اشنی و ایشان چون علاقۀ خاصی به من داشت، میگفت باید من شاهد طلاق باشم. من در قم بودم و وقتی از قم میآمدم، ایشان هم در سال پنج شش تا طلاق داشتند و پیش من میخواندند. اصلاً طلاق در اصفهان نبود و این نزاعها و غضبها نبود و این اختلافهایی که گناهش بزرگ است، وجود نداشت. بعضی اوقات زن بیعفت بود و مرد مجبور بود به خاطر بیعفتی او را طلاق دهد یا مرد آدم جنایتکاری شده بود و زن مجبور بود که طلاق بگیرد. اما الان میبینیم که بسیاری از ازدواجها منجر به طلاق میشود و این از غضب سرچشمه میگیرد. اگر عفت و نجابت را مجسم کنند یک خانم میشود اما الان برخی خانمها در خانه چه پرخاشگریها دارند و اصلا به دنبال اینست که طلاق بگیرد و دوباره شوهر کند و یک تجارت کند. آقا هم بدتر از این خانم. میرسد به آنجا که زن رفیق پیدا میکند و شوهر هم رفیق پیدا میکند و منجر به طلاق میشود. معمولاً این طلاق از غضب سرچشمه میگیرد. اول، یک توگفتن بیشتر نیست، اما کم کم به پرخاشگریها و فحش دادنها و کتککاریها میرسد و بالاخره در آخر کار به طلاق میرسد. این دیوانگی است:
«إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم»
«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكم»
آدم پرخاشگر، دیوانه است. وقتی غضبش تمام شد، باید پشیمان شود و اگر پشیمان نشد، یک دیوانۀ به تمام معناست.
خانههای ما پر از غضب است و جامعۀ ما پر از غضب است، ادارههای ما پر از غضب است و حتی رسیده به آنجا که آقایی مهمانی میکند برای اینکه ثوابی ببرد و قوم و خویش را جمع کند و به مردم افطاری بدهد اما در مهمانی غضب شروع میشود و به یکدیگر فحش میدهند و تهمت میزنند و جلسۀ مردم را سیاه میکنند. گناه اینها خیلی بزرگ است. علاوه بر اینکه هشتاد یا نود درصد این حرفها یا دروغ است یا تهمت یا غیبت است یا آبروریزی است و اگر خیلی هم تقدس جلسه و مسلمانها را حفظ کنیم، یک کارها و حرفهای بیهوده است. بهشت میگوید من از آنِ کسی هستم که بیهودهگو نباشد. لذا الان مهمانیها غضب شده و جامعه هم غضبناک شده است. خانههایمان نیز غضبناک شده است و اینها به مسلمانی نمیخورد.
مسلمان یعنی آنکه صددرصد تسلط بر اعصاب دارد. کسانی هم که تسلط بر اعصاب نداشته باشند، حق ریاست ندارند. بزرگان میگویند اگر میخواهی کسی را امتحان کنی، اینطور امتحان کن که مثلاً جای او را ناراحت کنی. اگر از میدان به در رفت، بدان که لیاقت ریاست ندارد و تسلّط بر اعصاب ندارد و اگر از میدان به در نرفت و توانست نمره بیاورد، حق ریاست دارد.
امّا مثلاً غذای سحر شور شده و آقا چه بازی در میآورد، یا نتوانسته افطار را صددرصد مهیا کند یا این آقا مقداری دیر آمده است، آنگاه چه وضعی پیش میآید. به این نمیتوان گفت مسلمان. این شخص کسی است که تسلّط بر اعصاب ندارد و شخصیت ندارد و آدم بیشخصیت باید به جهنم برود. ما باید روش را از پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» یاد بگیریم.
پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» در خانه ایستاده بودند و با عایشه حرف میزدند. یکی از یهودیهای متقلب مثل صهیونیستها رد میشد. به جای سلامٌ علیکم گفت سام علیکم، یعنی شمشیر بر تو باد. سلامٌ علیکم سه چهار معنا دارد و یکی از معنایش درود بر شماست. سام علیکم یعنی مرگ بر شما باد. پیغمبر اکرم فرمودند علیکم. یعنی اگر شمشیر گفتی، بر خودت و اگر درود گفتی، از خودت باشد. اینها مثل اینکه توطئه کرده بودند. یهودی دومی آمد و گفت سام علیکم، حضرت فرمودند علیکم. سومی هم آمد و گفت سام علیکم. عایشه نتوانست صبر کند و گفت: «يَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِير»؛ یعنی ای برادران میمونها و خوکها. پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» ناراحت شدند و گفتند عایشه! چرا فحش دادی؟ گفت آنها غلطی کردند و من هم جوابشان را دادم. پیغمبر فرمودند: این فحشی که دادی مجسم میشود و صورت بدی به خود میگیرد. آدم فحش بده به صورت بدی وارد صف محشر میشود. فحشها هم به صورت بدی اطرافش را میگیرد و انسان باید در زبان مؤدب باشد. این فقط گوشهای از سیرۀ پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» است. اصلاً یکی از چیزهایی که دین اسلام را تقویت کرد، همین اخلاق است. مشهور شده که میگویند تقویت اسلام به سه چیز است: اول: گذشت و ایثار و فداکاری حضرت خدیجه؛ دوّم: پیروزیهای امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» در جبهه. برای اینکه هشتاد و چهار جنگ برای پیغمبر جلو آوردند. پیغمبر دنبال جنگ نبود و عفوّ بود، اما هشتاد و چهار جنگ روی دست پیغمبر اکرم گذاشتند و در همۀ این جنگها به واسطۀ امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» پیروز بودند. همه گفتند، چه سنی و چه شیعه و چه دشمن و چه دوست. و سوّم: اخلاق پیغمبر.
این سه چیز را در کنار هم گذاشتند. پیروزی امیرالمؤمنین در جبههها، مال حضرت خدیجه که اگر مال حضرت خدیجه نبود، در آن سیزده سال در مکه، حتماً پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» نمیتوانست پیشرفت کند. و اما دوش به دوش این دو، اخلاق پیغمبر بود:
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِر»
هرکسی بهشت میخواهد و هرکسی خدا میخواهد و هرکسی راحتی روز قیامت میخواهد باید از پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» سرمشق بگیرد. سرمشق ما که نمیتواند مثل پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» باشد بلکه مثل اینست که معلم سرمشق دهد و بچه با خط بدی بنویسد، اما شباهتی به آن سرمشق داشته باشد.
ما نباید در خانه، غضب داشته باشیم، بعضی اوقات میبینیم که پسر با پدر قهر میکند. این از اسلام بیرون رفته است، ولو اینکه پدر هم تقصیر داشته باشد. مگر میشود در مقابل پدر و مادر قهر کرد. بعضی اوقات میبینیم که در جامعه مسلمان است و روزه است و برای نماز میرود، اما پرخاشگری میکند. این شباهت به پیغمبر اکرم«صلّىاللهعليهوآلهوسلّم» ندارد.
امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را چقدر اذیت کردند، مخصوصاً خوارج نهروان. در شعری منسوب به ایشان آمده است:
و لَقَد أَمُرُّ عَلَى اللَئيم يَسُبُّنِي
فَمَضَيْتُ ثُمَّت قلتُ لا يَعْنِيني
من رد میشدم و دیدم آدم لئیم و پستی به من فحش داد. من نادیده گرفتم و گفتم با من نیست. اصلاً انسان باید نادیده بگیرد. اگر غضبی در خانه آمد، خانم و آقا باید آن صحنه را ترک کند و با سکوتش قضیه را تمام کند. با سکوت در مقابل افراد پست، مطلب تمام میشود. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از این فحششنیدنها و جسارتها زیاد داشتند مخصوصاً در پنج سال حکومت؛ امّا با نادیده گرفتن و با جوانمردی و سعۀ صدر، همۀ آنها را پشت سر گذاشتند.
همۀ ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» چنین هستند. این قضیه را از امام دوم شنیدهاید که آقا رد میشدند، غریبهای آمد دهنۀ قاطر حضرت مجتبی«سلاماللهعلیه» را گرفت و بنا کرد به فحش دادن. آقا هم به او نگاه میکردند. وقتی حرفهایش تمام شد، فرمودند تو را چه شده است؟ اگر خستهای بیا برویم به خانه و از خستگی درآی. اگر غم و غصهای داری، بیا تا غم و غصه ات را بردارم. اگر بی منزلی، ما منزل داریم و به منزل ما بیا. بالاخره او را از دیوانگی بیرون آوردند و او را به خانه بردند و از او پذیرایی کردند. این وقتی خواست برود، در حالی که قبلاً یکی از دشمنهای اهل بیت بود، اما اینک یکی از عاشقان اهل بیت شده بود. گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ خدا میداند که شما اهلیت دارید که امام باشید. بالاخره آقا کسی را ساخت و با تلطف و مهربانی درست شد.
من از همۀ شما تقاضا دارم اگر کسی در مقابل شما دیوانه شد و بعد از شما عذرخواهی کرد، صددرصد عذرخواهی او را بپذیرید و به رخ او نکشید.
ما باید با تلطف و مهربانی بچههایمان را بسازیم. خانم، شوهر را و شوهر هم خانم را با تلطف و مهربانی بسازد. دیروز گفتم قرآن میفرماید اول عفو و بعد میفرماید این کم است و به دل نگیر و باز میفرماید این کم است، بلکه اگر او بدی کرد، تو خوبی کن. به این مرد میگویند. مرد و مسلمان آن نیست که غضب از کسی ببیند و این هم غضب کند. آنگاه هر دو دیوانه میشوند و ناگهان چه مصائبی جلو میآید.
بحث فردا ضدّ غضب، یعنی کظم غیظ است.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250.
[2]. ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 10.
[3]. تصنیف غرر الحکم، ص 303.
[4]. نهج البلاغه، حکمت 255.
[5]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 648.
[6]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 648.
[7]. الاحزاب، 21: «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد.»
[8]. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 19؛ بحار الانوار، ج 43، ص 344.