جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اگر مخصص مجمل بود ، تمسک به عام جایز است یا نه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 192
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۲۱

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    اگر مخصص ما لبّی شد اما این مخصص لبّی  مجمل شد، نظیر این که گفته است :" لعن الله بنی امیه قاطبه"[1]  که عقلاً تخصیص خورد به الا المؤ منین منهم ، حالا آیا باید به عام تمسک کنیم ، یا به خاص تمسک کنیم ، قدر متقین بگیریم ، یا امثال این ها ؟عرض کردم مخصص لبّی دو قسم است : یک قسمت مخصص متصل است ، مثل همین مثال ، یک قسمت هم مخصص منفصل است ، مثل اکرم جیرانی الا عدوی ؛ همسایه را اکرام کن . عقل ما می گوید دشمن همسایه نه، اما این احتیاج دارد به این که عقل یک مقدار فکر بکند، موضوع را تصور کند ، محمول را تصور کند آن وقت حکم بکند که لا تکرم جیران عدوّ مولا،به این می گویند:مخصص منفصل،که اسم آن اولی را لازم به معنی الاخص می گذارند و این مثال را لازم به معنی الاعم می گویند و معنای لازم بمعنی الاخص و لازم به معنی الاعم این است که یک دفعه همین که مولا حکم را می گوید ، یک دفعه مخصص به ذهن عبد می آید ، گاهی به ذهنش نمی آید و احتیاج به فکر دارد ، خب خواه نا خواه ظهور حرف مولا منعقد شده است ،ظهور عقلی می آیدوآن گفته ی مولا را تخصیص می زند،که اسمش را مخصص منفصل می گذاریم .حالا یک مقدار در مخصص متصل جلو برویم ، همین طورکه در مخصص لفظی گفتیم ، این جا دوران امر بین اقل و اکثر است ، مثلاً گفته است : لعن الله بنی امیه الا المؤمنین ، الا المؤمنین آن را عقل می گوید:حالا ما شک داریم که آیا مؤمن یعنی شیعه ، یا مؤمن ، یعنی مسلمان ؟ آیا الا المسلمین منهم ، یا الا الشیعه منهم ؟ به این معنا که اگرمسلمان غیر شیعه باشد ، لعن الله بنی امیه قاطبه، آن را می گیرد . در دوران امر بین اقل و اگثر ، همه جا اقل را می گیریم، نه اکثر ، مثلاً شما نمی دانید 10 تومان بدهکارید ، یا 100 تومان ، 10 تومان ،یا شمانمی دانیدتسبیحات اربعه سه مرتبه واجب است یا یک مرتبه ، می گوییم : یک مرتبه واجب است ، در مخصص لفظی هم همین را گفتیم ؛ گفتیم : اقل و اکثر است ، اقلش مسلم است ، تخصیص می دهد ، اکثرش هم چیز ، به حال اجمال باقی می ماند ، یعنی اگر مجمل هم نبود ، همین را می گفتیم .خب این جا هم همین را می گوییم ؛ می گوییم الا المؤ منین منهم ،یعنی شیعه و چون اقل و اکثر است ،دیگر اقلش بله ،اکثرش نه ،لعن الله بنی امیه ،این جا را می گیرد ،اگر هم کسی بگوید:اصلاً دردلیل لبّی این حرف ها نمی آید ، برای این که عقل ما تا موصوع متیقن نباشد ،رویش حکم نمی کند واصلاٌ بیش از اقل حکم عقل نیست .خیلی تفاوت ندارد ، برای این که این مفهوم مجمل ، اگر اقل و اکثر باشد ، اقل است . شما حکم عقلی بگویید ،همین است ، قاعده هم بگویید، همین است. اگر هم بگویید: مخصص متصل این جوری است که دیگر مجمل می شود ، اگر یادتان باشد ، در مخصص لفظی می گفتیم : چون تا مخصص نیاید ، کلام تمام نیست ، سر تا پای کلام مجمل می شود ،اما سر تا پای کلام مجمل ، خب قدر متیقنش را باید گرفت .حالا آن ها می گفتند: قدر متیقن عموم عام است ، ما می گفتیم : وقتی مجمل شد ، دیگر بگویید :دلیل این را اقتضاء می کند. البته خیلی تفاوت نمی کند ،دلیل این را اقتضاء بکند ، قدر متیقن است ،عام مخصص نمی تواند بیشتر از این تدهد ، همین است ،عموم لفظی هم باشد،همین است ؛ مخصص لفظی باشد ، همین است ، مخصص عقلی هم باشد ،همین است ،بالاخره در الا المؤمنین منهم چون دوران امر بین اقل و اکثر است ، دیگر باید اکثرش را رها کرد و اقلش را باید گرفت . در مخصص متصل همین است ، در مخصص منفصل هم بالاخره مخصص منفصل به مخصص متصل برمی گردد،واقعاً؛به اراده جد. واقعاً این است که در لعن الله بنی امیه قاطبه عقل ما می گوید : الا الشیعه ، دلیل ما هم اگر دلیل لفظی باشد ،می گوید:الاالشیعه و نمی خواهد که ما برویم روی این که عقل ما روی قدر متیقن حکم می کند و اصلاً روی مشکوک حکم ندارد . و ما نحن فیه این حرف را بزنیم ، یا نزنیم، نتیجه یکی است ، فرقی هم بین مخصص متصل و مخصص منفصل نیست و مخصص منفصل به مخصص متصل برمی گرددو واقع و نفس الامر کلام این جوری است که لعن الله بنی امیه قاطبه الا الشیعه منهم و معلوم است که این شیعه منهم دیگر اگر مؤمن عام باشد ، همین است ، اگر هم خاص باشد همین است ، اگر دلیل لفظی باشد همین است،اگر دلیل عقلی باشد همین است ، اگر مخصص متصل باشد همین است، اگر هم مخصص منفصل باشد ، همین است.در اقل و اکثر استقلالی پیش اصحاب مسلم است که اقلش یقینی و اکثرش مشکوک است ، پس بنابراین روی اکثر رفع ما لا یعلمون دارد . در اقل و اکثر ارتباطی مشهور در میان اصحاب همین است ، اما بعضی از بزرگان حرف های دیگر دارند ؛گفته اند: برائت جاری نمی شود .اما در اقل و کثر استقلالی پیش اصحاب مسلم است که برائت هست لذا اگر من می دانم به شما بدهکارم ، نمی دانم 10 تومان است یا 20 تومان ، باید بگویم : 10 تومان ، چنان چه اگر هم ندانم چه مقدار است ، باز هم قدر متیقن را باید بگیرم ، در مابقی هم برائت جاری کنم . ما نحن فیه هم همین است ، یعنی در ما نحن فیه هم گفته است : لعن الله بنی امیه قاطبه ، دلیل آمد گفت: الا المؤمنین منهم ؛ حالا این مخصص لفظی باشد ، یا عقلی ، متصل باشد ، یا منفصل – برای این که منفصل هم بالاخره به متصل بر می گردد - ، به اقل و اکثر استقلالی و شیعه را می دانم که نمی شود لعن کرد ، اما غیر شیعه رانمی دانم می شود لعن کرد یا نه ، لعن الله بنی امیه قاطبه می گوید : می شود . حالا اگر الا المؤمنین لفظی باشد . همین را می گوئیم : عقلی هم باشد ، همین را می گوئیم ، نتیجه این که بالاخره عام ما بواسطه اقل تخصیص می خورد ، اما در اکثر دیگر عام ما بحال خود باقی است ، حتی آن جا که مخصص متصل است و شما می گوئید : عام را مجمل می کند ، خب وقتی عام را مجمل می کند ، خب وقتی عام مجمل شد، قر متیقن دارد ، قدر متیقنش را می گیریم ، ما بقی هم بحال خود باقی است . این راجع به ان جا بود که مخصص متصل باشد . و مما ذکرنا فهمیدیم مخصص منفصل هم در اقل و اکثر همین است که اگر عام ما ظهور به خود گرفت ، اما خاص را – یعنی الا المؤمنین منهم – عقل از تصور موضوع و محمول و تصور نسبت بین بین گفت ؛ فوراً نفهمید ، خب باز هم اقل و اکثر استقلالی است و عقل ما می گوید : من بیش از اقل حکم ندارم ؛ من مخصص هستم ، اما روی اقل ، یعنی شیعه . اگر هم دلیل لفظی بود ، باز همین است ؛ باز اقل و اکثر استقلالی است و می گوید : من بیش از اقل به گردن تو حکم نمی آورم ، در اکثر هم رفع ما لا یعلمون می آید . علاوه بر این گفتیم که مخصص منفصل بالاخره به مخصص متصل برمی گردد ، یعنی و لو بین اکرم العلماء و لا تکرم الفساق منهم یکسال ه فاصله باشد ، اما نمی دانیم جدّ مولا روی چیست ،پس اکرم العلماء غیر فاسقین . هذا کله اگر اقل واکثر باشد . اما اگر متباینینباشد ، مثلاً گفت : لهن الله بنی امیه قاطبه ، اما مثلاً عمر بین عبدالعزیز یک خصوصیتی دارد ،پسرعمر هم یک خصوصیتی دارد که می دانیم باید یکی از این ها را لعن نکرد ،نمی دانیم آن است ، یا آن در این جا چه باید گفت ؟ راجع به مخصص لفظی ما می توانیم متباینین درست کنیم ، اما راجع به مخصص لبّی – چه متصل ، چه منفصل – اگر بخواهیم متباینین درست کنیم ، ظاهراً نمی شود در لفظ می شود ، مثل اینکه گفت : اکرم العلماء ، یک دلیل دیگر گفت : لا تکرم زیداً ، من نمی دانم زید بن عمرو است ، یا زیدبن بکر ، مخصص نمی دانیم به زید بن عمرو تخصیص می خورد ، یا به زیدبن بکر . مسلم علم اجمالی است و العلم الاجمالی کالعلم التفضیلی فی اثبات التکلیف و فی اسقاط التکلیف .در حالی که علم اجمالی عقلی است ، از ابزار عقل است ،مثل عمل تفضیلی است ؛ همین طور که آن حجت عقلی است ، آن هم حجت عقلی است ، همین طور که ما با علم تفصیلی تکلیف اثبات می کنیم و تکلیف ساقط می کنیم ، با علم اجمالی تکلیف اثبات می کنیم ، تکلیف ساقط می کنیم . یک جا بخواهیم درست کنیم که عقل ما بگوید : من علی سبیل تباین ، مخصص هستم ، نمی شود . من در مخصص لفظی مثال زدم به عمربن عبد العزیز و یزید بن معاویه ، حالا ایشان مثال بهتری می زند وآن این است که اگر دو تا عمر بن عبدالعزیز داشته باشیم ، دو تا یزید بن معاویه داشته باشیم ، عقل ما می گوید : یکی از این دو را لعن کن ، پس می شود متباین . ولی ظاهراً نمی شود یک مثال خارجی درست کرد ، که دلیل ما لبّی باشد ، دوران بین متباینین هم باشد ، شما یک مقدار فکر کنید ببینید چنین چیزی هست ؟ من فکر کرده ام ، نشده است ، در اقل و اکثر و در تخصیص حرفی است ، خب می آید ، مثل همین مؤمن که مثال زدم ، مثل اکرم جیرانی الا عدوّی ، نمی داند آیا عدوّ سر سخت و عدو پرخاشگر ، یا عدو مرموز ، یا هردو ، آن جا می شود اقل و اکثر درست کنیم ، اما تخصیصی لبّی باشد ، دوران بین متباینین هم باشد ، علی الظاهر نمی شود ، فرضی خوب است ، حالا اگر فرضی درست کردیم ، چه باید بگوئیم ؟خب باز هر چه در باب مخصص لفظی گفتیم ، این جا هم باید بگوئیم ، اگر گفت : اکرم العلماء الازید ، نمی دانم زید ، زید بن بکر است ، یا زید بن عمرو ، کلام هم متصل است ، خب عام هم مجمل می شود ، اما اجمالش ، اجمال عرضی است و بر می گردد به این که یک کدام از زید بن عمرو وزیدبن بکر را باید اکرام کرد ، نمی دانم کدام است ، باید احتیاط کرد . خب اگر عقلی هم باشد ،باز همین است ، یعنی باز عام ما مجمل می شود ، برای این که هنوز کلام تمام نشده ، خاص آمده است ، اگر هم مخصص لبّی ما منففصل باشد ، یعنی دلیل لبّی ما لازم به معنی الاعم باشد و محتاج تصورموضوع و محمول و نسبت بین بین باشد ، خب وقتی این خاص ما جان گرفت ، می خواهیم تخصیص بدهیم ، کشف می کنیم که این اکرام العلماء من اول الامر الا زید را داشته است ، یعنی مخصص منفصل به مخصص متصل برمی گردد . حالا اگر هم کسی این حرف را نزد ، باز هم همین است برای این که گفته استت : اکرم العلماء یک دلیل دیگر گفته است : لا تکرم زیداً ، نمی دانم مراد زید بن عمرو است ، یا زید بن بکر ، دوران امر بین متباینین است ، علم اجمالی است ، باید احتیاط کنیم و احتیاطش به این است که هر دورا اکرام نکند، یا هر دو را اکرام بکند ، لذا از نظر این که متصل باشد یا منفصل ، اقل و اکثر باشد، یا متباینین ، لازم به معنی الاعم باشد ، یا به معنی الاخص ، با مخصص لفظی تفاوتی ندارد . اگر محذورین باشد ، مثل این که اکرم العلماء لا تکرم الفساق منهم ، لا تکرم هم معنایش این نباشد که بخواهد عام را بزند ، بلکه بخواهد تکلیف بیاورد ، در اکرم العلماء و لا تکرم الفساق منهم ، لا تکرم الفساق منهم تکلیف نیست ، بلکه نهی در مقام توهم حظر است و دلالت بر جواز می کن یعنی آن وجوبی که اکرام العلماء دارد این جا نیست ، در همه استثناء ها هم همین را می گوییم . همه استثناء ها این جوری است ، مگر این که احراز شود ، خاص ما تکلیف ضد عام آورده است ولی این خیلی کم است ، اگر جایی بگوییم خیلی خوب می گوییم : هر کجا تکلیف باشد دوران امر بین محذورین می شود و در علم اجمالی و در متباین می گوییم : تأخیر و هر کجا قائل به جواز شویم ، حتماً باید احتیاط کنیم ؛ علم اجمالی دلالت بر احتیاط می کند .دلا اگر این جا کفایه را مطالعه کرده باشید ، خیلی اشکال به آن وارد است و ایشان در مخصص لفظی خوب آمده اند، اما وکه به مخصص لبّی رسیده اند، خیلی کوتاه آمده اند. حالا در تنبیهاتی که متعرض می شویم ، حرف هایی که مرحوم آخوند باید متعرض شوند ، ان شاء الله خواهیم گفت . اصل مطلب تمام شد و اگر بخواهیم یک ماه هم روی آن بحث کنیم می شود، مخصوصاً این که حرف های مرحوم نائینی و شاگرد بزرگوارشان آقای خویی در محاظرات بیش از یک ماه صحبت دارد . اما خلاصه مطلب این است و ظاهراً تفصیل بیشتر، چیزی به ما نمی دهد. حالا یک تنبیهاتی هست که ان شاء الله فردا راجع به آن تنبیهات صحبت می کنیم .

     وصلي الله علی محمد و آل محمد.

      

     

     



    [1] . بحار الانوار، ج101، ص 292.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365