جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: قضاو قدر (5)
    موضوع درس:
    شماره درس: 44
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱/۲۴

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    دیروز عرض کردم که چیزهایی که در خارج واقع می‌شود یک دفعه اراده ما دخالت در آن دارد. اگر این باشد گفتیم که قضا و قدرش این است که حکم و قدر الهی آمده روی مراد ما، نه روی ذات فعل. پس اگر سعادتمند شد با اراده‌اش‌ است؛ اگر هم شقاوتمند شد با اراده‌اش‌ است و ما اگر بخواهیم اراده را بیندازیم لازم می‌آید جهل  مرکب در ساحت مقدس ربوبی. لازم می‌آید اینکه علم خدا جهل باشد و اصلاً لازم می‌آید اراده ازلی متعلق به آن نباشد و این جمله‌ای‌ که من عرض می‌کنم خیلی اشکالها را به خوبی رفع می‌کند. لذا اراده حق تعالی متعلق است به این که فلانی جهنمی است اما اراده ازلی این نیست که این جهنمی است اراده ازلی این است که این با اراده‌اش‌ جهنمی می‌شود با اجتناب نداشتن از گناهان. با ترک واجبات و لاابالی گری در واجبات این جهنمی می‌شود آنوقت اگر ما این اراده را بیندازیم و بگوییم جهنم رفتن این را حق ز ازل می‌دانست، پس هیچ کار نمی‌شود کرد، این که مغالطه است برای این که صغری را چیزی قرار داده که اصلاً وجود خارجی نداشته، جهنم رفتن این یا بدبخت شدن این با اراده‌اش‌ بوده است آنوقت اگر اراده را بیندازیم، بگوییم جبر است و یا شانس است یا بگوییم قرار است این مغالطه شده، مغالطه به این معنا که اراده را ازش انداخته‌ایم‌ و گفته‌ایم‌ جهنم رفتن این را حق ز ازل می‌داند، گر جهنم نرود علم خدا جهل بود خب این غلط است.

    جهنم رفتن این را با اراده‌اش‌ حق ز ازل می‌دانست گر جهنم نرود علم خدا جهل بود و الا اگر اراده را بیندازیم و بگوییم که می‌خواهد اراده کند می‌خواهند نکند و جهنم برود این اصلاً علم خدا نیست می‌شود جهل مرکب.

    این مغالطه است. چرا مغالطه است؟برای این که علم ازلی، اراده ازلی نیامده روی می‌خوردن، آمده روی می‌خوردن با اختیار. علم خدا این است که این تصور و تصدیق و شوق و اراده کند، شراب بخورد و این شعر خیام، این تصدیق و تصور و شوق و اراده را انداخته، فعل را گرفته در حالی که این فعل منهای اراده علم خدا نیست، معلوم خدا نیست، آنکه معلوم خداست، این مشتق است، متصور، تصدیق، شوق، مراد، فعل است. اینها مربوط به آنجا که اراده انسان دخالت داشته باشد. اما بعضی اوقات در مقدرات اراده انسان دخالت ندارد، این بدبخت است، بدون اینکه اراده‌اش‌ در بدبختی‌اش‌ به حسب ظاهر کار بکند. یا این خوشبخت است بدون این که اراده این در خوشبختی‌اش‌ کار بکند، اراده هیچ دخالتی ندارد.

    همین جا چیزی که باید توجه کنیم این است که این فرض راجع به خوشبختی و بدبختی در آخرت نمی‌آید برای این که خوشبختی یعنی بهشت، بدبختی یعنی جهنم، اینها متوقف بر اراده انسان است «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه». نمی‌توانیم یک جا پیدا کنیم که کسی جهنمی بشود، بهشتی بشود بدون اراده اش. لذا اینهم یکی از مغالطه هایی است که در باب قضا و قدر شده و اشعریها در این باره حرفها دارند من جمله همین اگر مال خیام باشد، می‌خواهد بگوید من مقصر نیستم، لذا این حرفی که الآن داریم و می‌خواهیم بزنیم، گاهی مربوط به اراده انسان نیست، این حرف مربوط به دنیاست، نه مربوط به آخرت، یکی زشت است یکی زیبا. در سرنوشت این زیبایی و این بدگلی دخالت دارد، خب بخواهیم یا نخواهیم دخالت دارد، الا شاذ. اینجا اراده هیچ کار نمی‌تواند بکند. اراده این را نه زیبا کرده نه زشت. خلقت این را زشت یا زیبا کرده، خب، این در دنیا می‌آید، اسمش هم می‌گذاریم شانس، اما در آخرت این دیگر نیست، هر چه هست در آخرت مراد است، اگر خوشبخت است مراد است نه ذات فعل، اگر هم بدبخت است، مراد است نه ذات فعل، لذا کی جهنمی است آنکسی که با اراده‌اش‌ منحرف شده است، کی بهشتی است آنکه با اراده‌اش‌ در راه مستقیم مانده است، حتی، اگر یک کسی تقصیر نداشته باشد در انحرافش مسلم این جهنم نخواهد رفت. «الا المستضعفین من الرجال و النساء لایستطیعون حیله و لایهتدون سبیلا» که این منقسم می‌شود به اقسامی که دست خودش نیست، به آن می‌گوییم مستضعف یا به آن می‌گوییم جهل مرکب، گاهی به آن نرسیده، تقصیر ندارد در مقدمات، اما حق به آن نرسیده، مثلا در یک دهی از دهات آمریکا، نمی‌دانم شاید در ممالک اسلامی باشد، یک جایی که اصلاً اسلام به گوشش نخورده و این یک عمر هم بگوید بت پرستی کرده خب الان می‌میرد. این جهنمی است یا نه؟ نه چرا؟ برای اینکه جهنم مال معاند است و اما اگر معاند نباشد معنا ندارد که پروردگار عالم یک کسی که مقصر نیست آنرا بواسطه فعلش بسوزاندش که همین آیه شریفه که خواندم دم مرگ مقصران وقتی کتک می‌خورند، می‌گویند ما «کنا مستضعفین فی الارض» ملائکه جوابش می‌دهند که «الا تکن ارض الله واسعه فتهاجرو الیها» چرا نرفتی بیرون از این محیط، معلوم می‌شود مقصر است اما اگر جهل مرکب باشد، اگر نتواند عمل به واقعیات و اسلام بکند، اگر کوشش فکری نداشته باشد، اگر غافل باشد و بالاخره نشود نسبت فعل را بهش داد. یعنی تقصیر را، نشود بگوییم انه مقصر. نشود بگوییم انه معاند، خب این مسلم جهنم نخواهد رفت، عقاب نخواهد شد. آنوقت وضعش چه جوری است این یک اختلافی است در میان بزرگان. مشهور در میان بزرگان این است که لطف الهی اقتضاء می‌کند به اندازه صحه وجودی در رفاه هم باشد حالا بهشت نه، چون که آن مربوط به قرب است و این راه قرب را نپیموده است اما در رفاه، و یک دفعه می‌گفتم خدا رحمت کند مرحوم آسید علی نجف آبادی این مرد محقق، بالا، مرجع، منبر می‌رفته، ضمن صحبت یک پیرمردی بی ادبی کرده، گفته آقا ما جهنم می‌رویم؟ ایشان فرموده اند: «نه»، یک قدری صبر کرده، دوباره گفته: آقا ما بهشت می‌رویم، گفته: «نه»، گفته: پس اگر نه جهنم می‌رویم، نه بهشت پس کجا می‌رویم؟ فرمود خداوند متعال چراگاه زیاد دارد یکی از آن چراگاهها را به تو می‌دهند تا تو در آن بچری. چقدر حرف خوبی است حرف یک مرجع محقق مثل آسید علی نجف آبادی، در رفاه هم هست، تا خدا، خدایی می‌کند می‌چرد همین طور که الان این غربیها، نه یک قدری بیا توی شرقیها، یک قدری بیا توی همین ایران ما، اینها دلشان می‌خواهد بچرند و بیش از اینهم نمی‌خواهند، می‌خواهند در رفاه باشند، خوب بخورند، خوب بیاشامند، خوب بخوابند، خوب استراحت کنند، خوب غریزه جنسی را ارضاء کنند، خوب سایر غرائز را ارضاء بکنند، صدی نود مردم اینجوری هستند. اگر مقصر نباشد مسلم پروردگار عالم به آنها می‌دهد و آنها در رفاه و در آسایش بله، مقام قرب الهی یعنی بهشت را ندارد.

    لذا در روز قیامت اینجوری است، یک قسمت راه را پیموده‌اند‌ به مقام قرب الهی رسیده‌اند‌ آنهم غیرمتناهی است، گاهی بهشت معمولی است، گاهی بهشت عدن است، گاهی بهشت رضوان است، گاهی مقام عنداللهی است، اما گاهی راه را نپیموده، اما مقصر هم نیست اراده‌اش‌ دخالت ندارد، وقتی اراده‌اش‌ دخالت نداشت، دیگر معنا ندارد لذا ما می‌گوییم که جهنم مال معاند است، مال مأجوج مال مقصر است و این ایرادی که می‌آورند اینکه این همه خلائق همه جهنمی هستند این دست نیست، نه؛ این همه خلائق نه جهنمی، نه بهشتی، بلکه چراگاههایی که عالم برای آنها هم ساخته نشده، برای آن آدمهایی ساخته شده که ربع کمال باشند خب، پس بنابراین، این اشکالی که الآن هست که شانس دست ما نیست، این مربوط به آخرت نیست، مربوط به دنیاست، دنیاست که مثلا زیبایی یک دختری یا زشتی یک دختری در سرنوشتش تاثیر دارد. خب حالا این چی؟ این قضا و قدر، چرا این زشت شده است، چرا آن زیبا شده است. دیروز گفتم اگر نتوانیم هم جواب بدهیم باید بگوییم آن دلیل لم به ما می‌گوید این زشتی این صددرصد مصلحت تامه ملزمه برایش دارد. چنانچه زیبایی اینهم مصلحت تامه ملزمه برایش دارد. چرا؟ مرحوم حاجی سبزواری در منظومه یک شعر دارد در همین باره ها شعر خیلی خوب است. می‌گوید: «دو ما تری فی عالم الوجود من نقم و فی عالم کان کل منتظر». اگر تو زشتی این دختر را می‌بینی یا خیال می‌کنی این بلاست، روی این حساب نکن. برو روی کل عالم، کل عالم نظم خاصی بر آن حکم فرماست که این حرف مرحوم حاجی را من معنا کرده‌ام‌ گفتم همین زشتی این دختر اینجوری است آیا در ازل قبل از خلقت، وقت خلقت آیا خدا عالم به این بوده یا نه؟ آری، قادر بوده غیر از این بکند؟ آری. قدرت مطلقه آیا پروردگار عالم جواد است یا نه؟ جواد مطلق است، آیا حکیم است یا نه؟ حکیم مطلق است. پس بنابراین این زشتی برای این صددرصد فائده است چرا؟ برای اینکه اگر می‌شد این دختر زشت نباشد و حالا زشت است یا برای این است که خدا گتره‌ای‌ این را زشت کرده، منافات با حکمت دارد، یا قساوت اقتضاء کرده این کار را کرده منافات با رحمت دارد، یا علم نداشته و این زشت شده منافات با علم دارد، یا این که نتوانسته و این زشت شده منافات با قدرت دارد، خوب وقتی که عالم و قادر و رحیم و حکیم است باید این زشتی صددرصد مصلحت تامه ملزمه داشته باشد حالا ولو اینکه ما خصوصیات را نفهمیم اگر یادتان باشد روزهای اول می‌گفتم خب الان کره زمین ما مردم نمی‌دانند حرکت دارد حرکتش هم اینقدر منظم است احدی هم نمی‌تواند این را ذره‌ای‌ کم و زیادش کند. حالا دانستن و ندانستن ما، ما بتوانیم تفسیر بکنیم، نتوانیم تفسیر بکنیم، اما به قول حاجی سبزواری و فی عالم کل، کل منتظر. و مثل این که اگر هم تفصیلا که معمولا انسانها اینجاها گیرند الا شهودیها، علم نمی‌تواند اینجور چیزها را تفصیلی بکند و اما این علم لمّی که من گفتم، دیگر مو زیر درز آن نخواهد رفت. از همین جهت هم ماها می‌گوییم تقدیر الهی، آن بی دین می‌گوید شانس و چرایش را ما خوب بلد هستیم می‌توانیم. این را چرا اینطور درست بکنیم حالا ولو این که از نظر تفصیلی نتوانیم درباره‌اش‌ حرف بزنیم و معلوم هم است اگر علم حصولی باشد، علم حصولی این قدر عرضه ندارد که اینجور چیزها را به ما نفهماند؛ به قول حاجی سبزواری راجع به وجود می‌گوید: «من اوضح الاشیاء و کنهه فی غایه الخفاء». خب شما می‌دانید که این عالم از اتم است، اتم را هم شکسته‌اند‌ می‌دانید که پروتون است و الکترونها، خب مرتب می‌رویم جلو، حالا پروتون چیست؟ احدی نمی‌داند. الکترون چیست؟ احدی نمی‌داند. این تک سلولی چیست؟ احدی نمی‌داند.

    اصلاً علم همینطوری که کنه ذات خدا را احدی نمی‌داند کنه ذات اشیاء را هم احدی نمی‌داند. نه فلسفه، نه علوم طبیعی، نه شکستن اتم، نه سالم بودن اتم، احدی نمی‌داند و قابلیت دانستن هم نیست، بله شهودیها یک ادعاهایی دارند برای اینکه علمشان علم حضوری است، آنها خیلی چیزها را مدعی هستند که با به کنهش رسیده ایم. حالا آنکه دیگر اصلاً بحث ما نیست، شاید هم این جمله‌ای‌ که از امیرالمومنین است که:

    دریای سیاه است واردش نشو، دریای ظلمانی است گیج می‌شوی، کلاف سر به گم می‌شود، شاید هم همین معنایش باشد، همین معنا به معنای این است که شما، آب چیست؟خب، آنوقتها نمی‌دانسته اند، حالا بگویید که ئیدروژن و اکسیژن، حالا ئیدروژن چیست؟ دیگر توی آن می‌ماند، اکسیژن چیست؟ توی آن می‌ماند. حقیقت اشیاء را کسی نمی‌داند جزء علم حضوری، خالق آن باشد. یا آن خالق آن را بواسطه فیضش قرار داده باشد. راجع به این آخر سوره کهف راجع به حضرت خضر، و حضرت موسی که مجمل هم هست، ما می‌دانیم اصلاً این خضر بوده یا نه موسی کلیم بوده یا نه، دو تا آدمهای عادی بوده‌اند‌ یا پیغمبر نمی‌دانیم اصلاً نمی‌دانیم اما آنجاها به ما خوب می‌فهماند که ما نمی‌توانیم مسلط بشویم بواسطه علممان بر واقعیات، بر مخلوقات، این مختص به خداست و کسانی که علمشان از علم خدا سرچشمه می‌گیرد اما باز هم بی بهره هم نمی‌شود بکنیم بزرگان در این باره ها صحبت کرده‌اند‌ و حرفها زده شد و اینکه حالا بی بهره باشیم نه، بی بهره نگذاشته‌اند‌ بمانیم و این که حالا از قرآن استفاده کرده اند، از روایات اهل بیت استفاده کرده‌اند‌ این حرف صدرالمتألهین (رض) را فراموش نکنیم حرف خیلی بالایی است ایشان در اسفار وقتی وارد بحث می‌شوند می‌فرمایند: مدتی مشّاء خواندم اما دیدم تاریک است، مدتی اشراق خواندم دیدم بی پایه است، مشاء را مویدش کردم به آیات و روایات و کشف، اطمینان برایم پیدا شد، لذا صدرالمتألهین یکی از کارهایش همین است وقتی با قرآن مطلب را درست می‌کند آنوقت یک آیه‌ای‌ دو آیه‌ای‌ یک روایتی، دو روایتی می‌آورد، بعد هم بعضی اوقات دیگر آن سر را می‌گوید: «هذا یحصل لنا عقیب الکشف و الخلوات و اقمنا علیه البرهان». لذا آنها که از قرآن و روایات استفاده کرده‌اند‌ یا از عالم کشف و شهود استفاده کرده‌اند‌ یک چیزهایی این جاها دارند، گرچه فلسفه نمی‌تواند به ما دیگر بیش از آنکه گفتم بگوید، اما آنها یک مقدار بیشتر رفته‌اند‌ جلو، حالا ما فردا این آیاتی که در آخر سوره کهف است که به قول قرآن عبد من عبادنا هستند یک قصه‌ای‌ دارند این قصه، این بحث چند روز مرا خیلی روشنمی کند. چنانچه بحث جبر و تفویض و بحث قضا و قدر را خیلی روشن می‌کنند و نیز بسیاری از اسرار را این چند آیه برای ما واضح می‌کنند.

    و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365