مسأله: طلاق، از نظر دین اسلام امری مبغوض است و بنابر تأکید شارع مقدّس، در حدِّ ممکن باید واقع نشود، مگر وقتی که چارهای جز طلاق وجود نداشته باشد. نظیر وقتی که عضوی از اعضاء بدن فاسد میشود و درمان بدن، چارهای جز بریدن آن عضو ندارد. ولی آنچه امروزه رایج شده و یکی از بلاهای بزرگ اجتماع به شمار میرود، این است که به بهانۀ عدم تفاهم، طلاق واقع میشود و این امر صحیح نیست.
مسأله: طلاق بر دو قسم «رجعی» و «بائن» است. طلاق رجعی آن است که مرد زنش را نمیخواهد و با پرداخت مهریه او را طلاق میدهد، ولی در زمان عدّه میتواند برگردد و اعمالی که دلالت بر رجوع دارد نیز طلاق را باطل میکند. و طلاق بائن خود شش قسم دارد و برخی اقسام آن مربوط به هنگامی است که زن تقاضای طلاق دارد و مهریۀ خود را میبخشد یا مبلغی پرداخت میکند که طلاق بگیرد و در این طلاق، رجوع بدون تجدید صیغۀ عقد امکان ندارد. مگر زن رجوع به مهريه کند که بعد از اداء مهريه، اگر در عدّه است، مرد ميتواند رجوع کند.
مسأله: صیغۀ طلاق را باید کسی که متدیّن و عالم است، نزد دو شاهد عادل بخواند.
مسأله: زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد.
مسأله: زنی که طلاق رجعی داده میشود، در ایّام عدّه حقِّ نفقه دارد و باید در خانۀ شوهر باشد.
مسأله: عقد موقّت، طلاق ندارد و رها شدن زن به اين است كه مدّت تمام شود، يا مرد مدّت را ببخشد.
مسأله: عدۀ زنی که شوهر او مرده، چهار ماه و ده روز است، گرچه يائسه يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد.
مسأله: عدۀ زنی که طلاق داده شده است، سه ماه است، و عدّه در صیغۀ موقّت، چهل و پنج روز است. ولی در هر دو صورت اگر نزدیکی نشده باشد، عدّه ندارد.
مسأله: زنی که به واسطۀ مرض، حیض نمیشود، عدۀ او همانند زنان هم سنّ او است.
مسأله: زنی که زنا داده است، عدّه ندارد. ولی باید اطمینان از آبستن نبودن خود حاصل کند تا بتواند عقد شود.
مسأله: اگر زن آبستن باشد، عدۀ طلاق او تا زمانی است که بچّهاش به دنیا بیاید یا سقط شود، هرچند قبل از سه ماه باشد.
مسأله:عدۀ وفات براي زن آبستن، تا زمان وضع حمل او یا سقط بچه است. ولی اگر وضع حمل زودتر از چهار ماه و ده روز شد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد.
مسأله: زنی که شوهرش مرده است باید در زمان عدّه زینت نکند، حتّی لباسهای رنگین هم نپوشد.