بسم الله الرّحمن الرّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي
أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
به مناسبت شهادت حضرت صديقۀ
طاهره، امّالائمّه فاطمه زهرا«سلاماللهعليها» مقداری
دربارۀ حضرت زهرا«سلاماللهعليها» صحبت
میکنم.
قبل از هر چیز باید بپرسیم
زهرا کيست؟
پاسخ اين سؤال مشکل است يا
برای ما ممکن نيست؛ اما میتوانیم از سخنانی که اهلبیت«سلاماللهعليهم»
در
این باره فرمودهاند،
قطرهای
از دريا پی ببريم که زهرا کيست.
مثلاً
ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم»
فرمودهاند:
«نَحنُ
حُجَجُ اللَّه عَلَى خَلقِه وَ جَدَّتُنَا فَاطِمَة حُجّة اللَّه عَلَينا»[1].
حضرت ولیّ عصر«ارواحنافداه» نیز
میفرمایند: «فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ
حَسَنَةٌ»[2]
.
معنای اين جملات را نمیفهميم، اما معلوم است يک
معنایی به ذهن میآيد و شاد میشويم، يعنی مثل اينکه دل ما کلمات ائمۀطاهرين«سلاماللهعليهم»
را
درک میکند.
حضرت زهرا«سلاماللهعليها»
بر پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» وارد
میشد و ایشان سرتاپا بلند میشدند و وقتی زهرا میرفت، پیامبر به دنبال او میرفتند.
بعضی اوقات دست زهرا را میبوسيدند و میفرمودند:
بوی بهشت را استشمام میکنم.[3]
وقتی ایشان به دنيا آمد،
اسم او را از طرف خدا، فاطمه گذاشتند.[4] فاطمه
را فاطمه نامیدهاند و بزرگان و مخصوصاً اهل معرفت، چندین معنا برای فاطمه نقل
کردهاند، البته نمیگويند حتماً اين است. نمیشود کُنه معرفت او را به دست آورد،
اما چند معنا برای فاطمه بیان شده است.[5]
معنای اول همين حرفهايی
است که من زدم: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ
الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»[6]؛
یعنی هيچکس فاطمهشناس نيست. هيچکس نمیتواند کُنه معرفت زهرا را بهدست آورد به
جز خدا که گفته است اسم او را فاطمه بگذار. جز پيغمبر اکرم، و جز ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم»
که
فرمودهاند فاطمه اسوه و سرمشق برای همۀ ماست، مخصوصاً سرمشق در زمان ظهور است.
معنای دوّم که نظير همين
معناست و برای ما از نظر ذوقی خيلی شيرين است، اینکه فرمودهاند: «إِنَّهَا
سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطَّمْث»[7]؛
یعنی فاطمه را فاطمه گفتهاند برای اينکه آيۀ تطهير دربارۀ ایشان نازل شده است و
از هر پليدی منزّه و پاک است. اين آيۀ تطهير نزد پيامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»
خيلی
اهميّت دارد؛ لذا آن را دوست داشتند و چند مرتبه نازل شده است. میفرماید: «إِنَّما
يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ
تَطْهيراً»[8]
معنای سوم فاطمه که آن هم
خيلی عاليست، و از این عبارت گرفته میشود، اینکه فاطمه را فاطمه گفتهاند برای
اينکه فاطمه زهرا آن خونهايی که زنها میبينند، ايشان نديد: «فُطِمَتْ
عَنِ الطَّمْث».
در اينباره صحبتها شده و
حرفهايی زده شده و امّا يک جمله هست که اين جمله همه را خاموش میکند و آن اينست
که در آن دوسه روز، بعد از آنکه محسنِ حضرت زهرا را سقط کردند، ایشان به مسجد آمدند،
در مسجد ماندند و خطبه خواندند. اين معنای
سوّم هم معنای خوبی است، اما مصداق معنای دوّم است و مصداق همان آيۀ تطهير است.
آيۀ تطهير میگويد: حضرت زهرا«سلاماللهعليها»
آلودگی
و نقص و عيب، چه در ظاهر و چه در باطن نداشت. از نظر علم، علم ماکان و مايکون و
ما هو کائن داشت و ذرّهای جهل در زهرا نبود. آيۀ تطهير میگوید چيزی پيدا نمیکنيد
که زهرا نداند. ذرّهای نقص در ایشان نبود. چيزی پيدا کنيم که برای کسی نقص باشد
چه در زن و چه در مرد، در حضرت زهرا«سلاماللهعليها» نبود.
چيزی پيدا کنيم که حضاضتی پيش مردم داشته باشد، در ایشان نبود. و بالاخره از نظر
ظاهر و از نظر باطن، پاک و طاهر و مطهر بود. آيۀ تطهير از نظر ذوقی معنای بالايی
برای شيعه است و از نظر استدلال هم استدلال بالايی است.
معنای ديگر، این است که «سُمِّيَتْ
فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار»[9]؛ یعنی
فاطمه را فاطمه گفتهاند برای اينکه شيعۀ او به جهنّم نمیرود. مسلّم است اگر کسی
به راستی پیرو و شيعۀ حضرت زهرا«سلاماللهعليها» باشد،
جهنّم برایش معنا ندارد. در روز قيامت سعۀ وجودی اميرالمؤمنين محشر را میگيرد و
مهر ولايت به پيشانی شيعه میزنند و او را به لب حوض کوثر میآورند و حوض کوثر
حقيقت زهراست. وقتی آوردند در حوض کوثر، در آنجا به دست ولايت و گاهی به دست زهرا
يا به دست اميرالمؤمنين يا به دست يکی از ائمۀ طاهرين، آبی مینوشد که حقيقت
زهراست. حضرت زهرا سه حرکت دارد. قوس صعودي، قوس نزولی و قوس اولش در ازل که تجلی
خداست. به قول حضرت امام«قدّسسرّه»
خدا تجلّی کرد با همۀ اسماء و صفاتش در ازل، حتی اسماء و صفات مستأثرهاش و
ولايت پيدا شد و چهارده معصوم پيدا شد. تجلّی ديگر کرد با همۀ اسماء و صفات حتّی
اسماء و صفات مستأثره و قرآن پيدا شد. در زیارت جامعه میخوانیم: «فَجَعَلَكُمْ
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»[10].
به قول زيارت جامعه، اينها
از ازل در عرش خدا با خدا بودند تا اينکه مقدّر شد يکی پس از ديگری به دنيا بيايند
و اين تجلّی خدا با همۀ اسماء و صفات، مربوط به زهراست. برای اينکه چهارده معصوم
نور واحدند و همينطور که در زيارت جامعه داريم، قوس نزولی، آنها را چهارده تا کرده
است.
حضرت زهرا«سلاماللهعليها»
يک
قوس نزولی دارد و اينکه آمد در دنيا و هيجده سال عالم را تکان داد و هيجده سال علم
و قدرت خدا را فهماند. بعد هم قوس ديگری به نام قوس صعودی است و آن: «إِنَّا
أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»[11].
یعنی حوض کوثر پيدا شد و شيعه از حوض کوثر به دست حضرت زهرا«سلاماللهعليها»
و به دست فرزندان و شوهر ایشان مینوشد. انسان
اگر بيسواد باشد، باسواد میشود و اگر عيبی داشته باشد، بیعيب میشود و اگر
مرضی داشته باشد، سالم میشود و بالاخره يک انسان کامل میشود و برای اين انسان
کامل، محشر پنجاه هزار سال، برایش يک لحظه است و به دنبال اهلبيت«سلاماللهعليهم»
به بهشت میرود.
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا
أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»؛ يا رسول الله! کوثر را به
تو داديم و اين حقيقت زهراست. حوض کوثر حقيقت زهراست. آن هيجده سال با آن همه
عظمت، حقيقت زهراست. زندگی پيش خدا در عرش خدا، در ازل، قوس صعودی زهراست. لذا
زهرا کسی است که اين چند چيزی که گفتم و نمیدانيم حقيقت چيست، اما میدانيم يک
حقيقت و يک واقعيّت است و پروردگار عالم اينقدر به ما درک داده که من بگويم و شما
بشنويد و درک کنيد و لذت ببريد. من بگويم و انشاءالله زهرا از جلسۀ ما راضی
باشد. انشاءالله حضرت زهرا امشب نظر لطفی به جلسۀ ما بکند.