بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري، وَ يَسِّرْ لي أَمْري، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني، يَفْقَهُوا قَوْلي»
هفتۀ ولايت، يعني از هيجدهم تا بيست و پنجم ذيالحجه، هفتۀ فوقالعاده مهمّي براي مسلمانان به خصوص شيعيان است. در اين هفته، بيش از ده آيه در شأن اهل بيت«سلاماللهعليهم» نازل شده است؛ آياتي که از مهمترين آيات قرآن کريم هستند.
در مورد هفتۀ ولايت توجّه به چند نکته بسيار حائز اهميّت است که ذيلاً به طور مختصر به آنها اشاره ميشود.
عيد غدير، افضل اعياد
نکتۀ اوّل، در مورد جايگاه اين هفتۀ مهم، نزد شيعيان است که متأسّفانه آنچنان که شايسته است، به آن توجّه نميشود. در تعاليم ديني، روزي بزرگتر و شريفتر از عيد غدير وجود ندارد. چنانکه از امام صادق«سلاماللهعليه» سؤال شد: آيا مؤمنان غير از دو عيد فطر و قربان و جمعه، عيد ديگرى دارند؟ حضرت فرمودند: آري! عيدى بزرگتر از آنها دارند، روزى كه امير مؤمنان على «سلاماللهعليه» به خلافت منصوب شد و رسول خدا «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» پيمان ولايت وى را در غدير خم بر مردان و زنان محكم ساخت.[1]
همچنين در روايات، از عيد هجدهم ذي الحجّه، به عنوان «عيد اکبر» ياد شده است.[2]
با همۀ اين اوصاف، شيعيان نسبت به هفتۀ با فضيلت ولايت، بسيار کوتاهي کرده و ميکنند، در حالي که بايد اين هفته را مهمترين ايّام در سال خود قرار دهند و از آن، با شکوهتر از همۀ ايّام و اعياد تجليل کنند.
عيد نوروز، يک عيد ملّي است و گراميداشتن آن، مخصوصاً عمل به آداب آن نظير نظافت و رفت و آمد، خوب است؛ امّا شايسته است که شيعيان، به عيد غدير بيش از عيد نوروز توجه کنند و آن را در صدر اعياد قرار دهند.
دهۀ اوّل محرّم نيز بحمد الله با شور و شوق فراواني برگزار ميشود که بايد بابت توجّه عمومي مردم به آن، خداوند متعال را سپاسگزار بوده و مواظب باشيم جايگاه و تقدّس آن از بين نرود، ولي آنچه مهمتر است، توجّه به هفتۀ ولايت است. عاشورا و دهۀ محرّم متوقّف بر هفتۀ ولايت است. اگر پيروي از ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» نباشد، عزاداري و بزرگداشت محرّم و عاشورا، چه ارزشي دارد؟ عاشورا و دهۀ محرم وقتي به جايگاه حقيقي خود ميرسد که به دنبال هفتۀ ولايت باشد.
شيعيان با توجّه بيشتر به اين هفتۀ با برکت، بايد به جهانيان بنمايانند که اين عيد، بزرگترين عيد آنهاست و ريشۀ تشيّع خود را وابسته به آن بدانند. همچنين آنان بايد آيات ولايت و ساير آيات نازل شده در اين هفته را مورد دقّت و تحقيق و تبيين قرار دهند و بدين وسيله، ريشههاي اعتقادي خود را محکم و استوارتر گردانند.
ضرورت تحکيم اعتقادات
نکتۀ دوّم در مورد لزوم تحکيم اعتقادات خصوصاً در هفتۀ ولايت است. شيعيان، ريشۀ اعتقادات خود را در آموزههاي ناب و اصيل اسلام ميدانند و هفتۀ ولايت، فرصت مناسبي براي بررسي بيشتر و تبيين مباني تشيّع و استحکام عقايد و باورهاي راستين شيعي است.
مخالفان اسلام با توجّه به عمق اعتقادات شيعه، براي مبارزه با اسلام ناب محمّدي و تشيّع حقيقي، به جنگ نرم روي آورده و با تلاشهاي فرهنگي و ايجاد شبهه و تزلزل اعتقادي در جوانان، به مبارزه با شيعيان پرداختهاند. اگر جوانان در دانشگاهها يا ساير مراکز ديني و مذهبي، بدون فکر و مطالعۀ دقيق، بخواهند به مصاف دشمن بروند، حتماً در ورطۀ شبهات غوطهور خواهند شد و ايمان آنان به نابودي ميانجامد و اين در حالي است که همۀ اين شبهات، خرافاتي بيش نيست و علما و بزرگان شيعه، بارها و بارها به آنها پاسخ گفتهاند. آنچه موجب تأثيرگذاري اين شبهات بيپايه و اساس در ميان جوانان ميشود، جهل آنان نسبت به مسائل اعتقادي و مباني شيعي است.
اگر جوانان، راجع به ولايت و حقيقت آن به درستي کار کرده بودند، شبهات معاندان و مخالفان هيچ اثري بر آنها نداشت و به راحتي ميتوانستند به آن پاسخ بگويند. اگر دشمن توانسته است با حربۀ شبهه پراکني در اعتقادات جوانان و جامعه رسوخ کند، به خاطر سختي شبهه يا حقيقي بودن شبهه نيست، بلکه ناشي از جهل جوانان به مسائل ديني است.
اگر جوانان بدانند که بسياري از مباني تشيّع را حتّي خود اهل سنّت به صراحت بيان کردهاند، آن وقت حقيقت را به درستي خواهند شناخت. نگاهي بر تفسير آيات نازل شده در هفتۀ ولايت، خصوصاً در منابع اهل سنّت، به خوبي بيانگر حقّانيّت و استحکام اعتقادات شيعه است که با آگاهي از آنها، ميتوان در برابر هرگونه خدشۀ اعتقادي ايستادگي کرد. در مورد شأن نزول برخي از آيات ولايت، بيش از سي سند از اهل سنّت وجود دارد که اکنون فرصت بازگويي آن نيست.
فراواني منابع در موضوع ولايت
روايات اهل سنّت در مورد مسائل مربوط به ولايت، واقعۀ غدير خم، ولايت اميرالمؤمنين، وجود امام دوازدهم، خصوصيّات غيبت و ظهور و ... از مرز سه ـ چهار هزار روايت ميگذرد و حتّي برخي از بزرگان ايشان، کتابهاي مستقلّي در اثبات اين مسائل نوشتهاند. امّا متأسّفانه جامعۀ جوانان شيعي، اطّلاع چنداني از آنها ندارد. جالب آنکه اکثر اين کتابها، در کتابخانههاي بزرگ اهل سنّت، مانند کتابخانههاي مکّه و مدينه و حتّي کتابخانههاي غرب وجود دارد و بسياري از آنها به زبانهاي مختلف نيز ترجمه شده است.
با وجود اين همه منابع، جداي از منابع غني و پربار شيعي، باز جامعۀ علمي و حتّي دانشگاهي شيعيان، از نظر آگاهي نسبت به مسائل ولايت، فقير و ناآشناست.
لزوم توجه بیشتر جامعۀ دانشگاهي و حوزوي به موضوع ولايت
نکتۀ سوّم، جهاد همگاني در راه اعتلاي فرهنگ ولايي است. در بسياري از دانشگاهها و مراکز علمي، به خاطر وجود يک شبهۀ ساده و عدم اطّلاع کافي استاد و دانشجو، پايۀ اعتقادي بسياري از افراد، سست ميشود. وقتي شبههاي مطرح شد و کسي پاسخگو نبود، در نتيجه دانشجويان با عدم اطّلاع کافي، در مورد آن به گفتگو ميپردازند و گفتگوي جاهل نيز نتيجهاي در بر ندارد.
آنچه انسان را واقعاً متأثّر ميکند، آن است که جامعۀ حوزوي و طلاّب نيز در اين زمينه نقص دارند. مرحوم علاّمۀ اميني«ره»، با تلاش فراواني کتاب شريف «الغدير» را با محوريّت واقعۀ غدير خم، به رشتۀ تحرير در آوردند و در تأليف اين کتاب، قصد داشتند که از منابع شيعي استفاده نکنند و فقط از منابع اهل سنّت بهره ببرند. در جلد اوّل و دوّم اين کتاب، به طور مستقيم به واقعۀ غدير و آيات نازل شده در هفتۀ ولايت پرداخته شده است. ايشان براي تدوين اين دايرة المعارف غدير، زحمات بسياري را متحمّل شدند و مشقّات فراواني را به جان خريدند. ولي با اين همه، بسياري از طلاّب، اصلاً اين کتاب شريف را نديدهاند، چه برسد به آنکه آن را مطالعه کنند و در آن تحقيق و تفکّر نمايند!
اگر کسي به راستي بر کتاب شريف الغدير مسلّط باشد، به راحتي ميتواند با شبهات برخورد کند و همۀ آنها را به هيچ انگارد. شبهات پر زرق و برق مخالفان، در برابر آگاهان به الغدير، به پشيزي ارزش و اعتبار ندارد، ولي چه ميتوان گفت که شيعيان، در مورد مسائل ولايت به درستي و شايستگي کار نکردهاند و بي توجّهي آنان، از مصاديق ظلم به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» است.
مظلومي مانند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در دنيا نيامده است. از اهل سنّت انتظاري نيست، ولي مظلوميّت ايشان در جامعۀ شيعي به جايي رسيده که عليرغم بلند بودن نام ايشان بر مأذنهها ـ که بايد نسبت به اين نعمت شکرگذار باشيم ـ کسي در مورد معرفت و جايگاه ايشان، به شايستگي کار نميکند و حتّي در مدارس، دانشگاهها، حوزهها و سپس در ميان عوام جامعه، به ايجاد شبهه در مورد ولايت ميپردازند و به آن زرق و برق علمي هم ميدهند! و متأسفانه تکرار شبهات و عدم پاسخگويي مناسب و جهل عمومي، منجر به باور بسياري از عوام ميشود.
يکي از شبهاتي که ذهن برخي از عوام را به خود مشغول کرده و رسانههاي معاند نيز روي آن پافشاري ميکنند، اين است که چرا نام اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» در قرآن نيامده است؟
وقتي کسي سؤال ميکند که چرا نام اميرالمؤمنين در قرآن نيامده است، يا ذکري از ايشان نشده، کلام وي ناشي از جهل اوست،[3] زيرا به در روايات شيعه و سنّي آمده است که يک سوّم قرآن راجع به اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» و اهل بيت«سلاماللهعليهم» است.[4] يا فرمودهاند: هر آيهاي که يک فضيلت در آن وجود دارد، علي در رأس آن است. يا فرمودهاند: دربارۀ هيچ شخصي به اندازۀ اميرالمؤمنين آيه نازل نشده است. و قدر متيقّن نزد اهل سنّت، آن است که سيصد آيه در مورد اميرالمومنين نازل شده است.[5] افزون براين، فصاحت و بلاغت اقتضا ميکند که برخي موارد مهم با کنايه بيان شود و از تصريح خودداري گردد، ضمن اينکه تصريح به نام مبارک «علي» در قرآن کريم، اسلام و قرآن را با خطر نابودي يا دست کم تحريف از سوي معاندان، منافقان و حسودان مواجه ميکرد.
بازنگري واقعۀ غدير
نکتۀ چهارم پاک کردن گرد مظلوميّت از سيماي اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» است. مظلوميّت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» منحصر به زمان حاضر نيست و در هميشۀ تاريخ بوده است.
پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي بيان عمومي ولايت و نصب ايشان به امامت امّت اسلامي، به مکّه مشرّف ميشوند که در ميان شيعه و اهل سنّت، به آن «حجّة الوداع» ميگويند.
پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي شرکت در اين مراسم بزرگ، به عموم مسلمانان فراخوان ميدهند. پس از انجام مراسم باشکوه حج، وقتي کاروان بزرگ مسلمانان که قريب يکصد و بيست هزار نفر بودند به نزديکي جحفه و در غدير خم ميرسند، پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» دستور ميدهند که همگان در آنجا تجمّع کنند. آنان که رفتهاند باز گردند و صبر کنند تا بقيۀ کاروان نيز به آنان ملحق شود. وقتي همۀ کاروان در آن بيابان بي آب و علف و در گرماي ظهر هنگام عربستان جمع ميشوند، پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ميفرمايند: از جانب خداوند متعال، اين آيه نازل شده است:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»[6]
يا رسول الله آنچه ميگويم، تبليغ کن که اگر تبليغ نکني، رسالت تو هيچ و ناقص است، زيرا اسلام منهاي ولايت، ناقص است.
به تعبير قرآن شريف، بدون معرّفي ولايت، گويي پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» اصلاً تبليغ نکردهاند و همۀ زحمات و تلاشهاي بيست و سه سالۀ ايشان، هيچ است: «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».
پس از بيان کليّاتي در مورد ولايت، چون هنگام نماز ظهر بود، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» خطبۀ خود را به بعد از نماز موکول کردند. سپس در آن آفتاب تابان، به اقامۀ نماز پرداختند و پس از آن، روي منبري که از جهاز شتران آماده شده بود قرار گرفتند و خطبۀ مفصّلي بيان فرمودند و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» را سر دست بلند کرده و فرمودند:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»[7]
هرکه من ولي و تامّ الاختيار او هستم، اين علي هم مثل من است.
پس از اتمام کلام پيامبر اکرم اين آيه نازل شد:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[8]
از ابتدا تا امروز، دين ناقص و ناتمام بود و اکنون با معرّفي ولايت، کامل و تمام و مرضيّ خداي سبحان گرديد. سپس براي اينکه تأکيد بيشتر کرده باشند و براي کسي شبههاي باقي نماند و بعداً کسي آن واقعۀ عظيم را انکار نکند، فرمودند: همگان بايد با علي بيعت کنند. اوّلين کساني که با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» دست دادند و بيعت کردند، عمر، ابي بکر، طلحه و زبير و اطرافيان آنها بودند و عمر بن خطاب به ايشان گفت: «بَخْ بَخْ لَکَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»[9]
پس از بيعت مردان، پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» دستور دادند که زنها نيز با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بيعت کنند؛ لذا تشت آبي قرار دادند و فرمودند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» دست خود را در آن قرار دهند و زنها براي بيعت دست خود را در اّب بزنند و به عنوان «اميرالمؤمنين» به حضرت علي«سلاماللهعليه» سلام کنند.
عاقبت انکار ولايت
بيعت گرفتن از تمامي مردان و زنان، سه روز در آن بيابان بي آب و علف و گرماي شديد به طول انجاميد و هيچکس به اين واقعه اعتراض نکرد. فقط تاريخنويسان نقل ميکنند که يک عرب بيابانگرد و معمولي نزد پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» آمد و گفت: معرّفي اميرالمومنين و جانشيني او، از جانب خداوند بوده يا از جانب خودتان؟ رسول خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» فرمودند: خداوند متعال فرموده است و من از نزد خود هيچ نميگويم. آن شخص جاهل گفت: من نميتوانم ولايت علي را قبول کنم، از خدا بخواهيد آتشي بيايد و مرا نابود کند. پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» به او فرمودند: تا وقتي نزد من و در ميان مردم هستي، خداي سبحان تو را عذاب نميکند. از اينجا برو تا بر تو عذابي نازل شود. آن فرد سوار شتر خود شد و با گله و شکايت، از جمعيّت دور شد. ناگهان صاعقهاي از آسمان فرود آمد و او را به درک واصل کرد و سپس اين آيه بر پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نازل شد:
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»[10]
يک فرد لجوج و معاند، عذاب ميخواست و ما او را نابود کرديم.
مظلوميّت تاريخي اميرالمؤمنين(ع)
تمام مباحثي که تا کنون در مورد واقعۀ عدير و مسائل پيرامون آن بيان شد، تنها از منابع شيعي نيست، بلکه هر کدام از آنها، بيست يا سي سند و بعضي حتّي تا شصت سند از عامّه و اهل سنّت دارد. اسناد اين روايات، علاوه بر منابع معتبر شيعه، در کتب معتبر اهل سنّت خصوصاً صحاح سته نقل شده است. به قدري اسناد اين روايات زياد است که به تعبير اهل علم، همۀ آنها «متواتر» هستند؛ يعني مثل روز روشن و يقيني است.[11]
با وجود اين همه سند در کتب شيعه و اهل سنّت، خصوصاً وجود کتابهاي مفيدي مانند الغدير، احقاق الحق، عبقات الانوار و ... که صاحبان آنها براي تدوين آنها، تلاشها و مرارتهاي بسياري را متحمّل شدند، باز اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در بين مسلمانان خصوصاً شيعيان و جوانان مظلوم هستند. کتاب شبهاي پيشاور با بيان قصّه گونه، به صورت بسيار جالب و شيرين مسائل ولايت و امامت را مطرح ساخته و با توجّه به فارسي بودن، استفاده از آن براي عموم افراد ممکن و سهل است. اما حيف و صد حيف که براي شيعيان، مشاهدۀ يک فيلم ـ که اگر مضر نباشد، معلوم نيست فايده داشته باشد ـ بر مطالعۀ کتب ولايي ارجحيّت دارد!
ولايت انتصابي يا انتخابي؟
نکتۀ پنجم آگاهي از شبهات و پاسخهاي آنهاست. بي اطّلاعي و جهالت در امر ولايت، به جايي رسيده که برخي شبهه انداختهاند که خلافت انتخابي است و انتصابي نيست؛ زيرا بعد از پيغمبر اکرم مردم جمع شدند و با صلاحديد خود، ابي بکر را به عنوان خليفه برگزيدند. وقتي ولايت انتخابي باشد، معاويه نيز انتخابي است و بني اميه نيز بر حق خواهند بود!
در حالي که در همان زمان، پدر ابوبکر در پاسخ نامهاي به فرزندش همين نکته را يادآور شده است. وقتي ابوبکر به خلافت رسيد، نامهاي به پدرش نوشت که مردم جمع شدند و مرا خليفة الله کردند! پدرش در پاسخ نوشت: نامهات به دستم رسيد و كاتب آن را فرد بىفكرى يافتم، كه هر كلام آن، ديگرى را نقض مىكند، يك بار خود را خليفۀ رسول خدا خواندى و بار ديگر خليفۀ خدا، و در آخر خود را انتخاب شدۀ مردم قلمداد نمودى![12] وقتي کسي خودش بگويد که مردم او را انتخاب کردهاند، «خليفة الناس» است، ولي وقتي کسي به دستور خداوند منصوب شود، «خليفة الله» خواهد بود. در روز عيد غدير، اميرالمومنين توسّط رسول خدا و به امر حضرت باريتعالي به خلافت منصوب گرديدند.
براي همۀ فرق اسلامي، معلوم و مشخّص است که خداوند متعال، اميرالمؤمنين را به ولايت منصوب فرموده است و حتّي در بسياري از روايات، از انتصاب دوازده امام توسّط خداوند متعال سخن به ميان آمده است.
قرآن کریم میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[13]؛ از خدا و رسول خدا اطاعت کنيد و از اولي الامر يعني کساني که همه کاره هستند و آن کساني که از طرف خدا تام الاختيار هستند يعني اميرالمؤمنين هستند، اطاعت کنيد.
جابربن عبدالله انصاري از جمله شيعياني است که ميدانست «اولي الامر» چه کساني هستند، امّا وقتي اين آيۀ شريفه نازل شد، براي روشن شدن مطلب براي مردم، بلند شد و گفت: يا رسول الله! اولي الامر چه کساني هستند؟! حضرت فرمودند: اينها دوازده امام بعد از من هستند و امامان مسلمانان ميباشند. اين تعيين به معناي انتصاب است. سپس يکي يکي امامان را از اميرالمؤمنين نام بردند. وقتي به نام امام باقر رسيدند، فرمودند: اي جابر، تو او را ميبيني، وقتي او را ديدي، سلام مرا به او برسان. سپس بقيۀ ائمّه را نام بردند تا به حضرت مهدي «ارواحنا فداه» رسيدند و از خصوصيات ايشان و غيبت طولاني حضرت و ظهور ايشان سخن گفتند.[14]
لزوم حفظ وحدت مسلمين
نکتۀ ششم، ضرورت حفظ اتّحاد ميان مسلمانان است. به همه خصوصاً جوانان سفارش ميکنم که به جاي ايجاد تنش و اختلاف بيشتر با اهل سنّت، در مورد تحکيم ريشههاي ولايت در وجود خود کار کنيد. به جاي اينکه بخواهيد بر طبل تفرقه بکوبيد، حقيقت مباني تشيّع و اصول ولايت را مطرح نماييد تا اطلاع و آگاهي عمومي مردم افزايش يابد. گفتار و رفتار شعاري عليه مخالفان اهل بيت«سلاماللهعليهم»، خصوصاً در مواجهه با اهل سنّت، مرضيّ اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» نيست. مراجع و علماي بزرگ تشيّع نيز نسبت به اينگونه کارها راضي نيستند و هيچ کس چنين دستوراتي نداده است. اختلاف افکني به بهانۀ ولايت، کار ناپسندي است و براي اعتلاي امر ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و همچنين تبرّي، نيازي به اينگونه کارها و بيان حرفهاي ناهنجار و اهانت به مقدّسات مذاهب ديگر نيست. با خواندن زيارات، مخصوصاً زيارت عاشورا، که بالاترين ثوابها را نيز دارد، ميتوانيم تبرّي داشته باشيم و براي تولّي نيز بايد در مباحث ولايت کار کنيم و با مطالعۀ کتب مفيد، سطح آگاهي و معرفت خود را افزايش دهيم. همچنين شرکت در جلسات معارف اهل بيت«سلاماللهعليهم» و استفاده از سخنان علما و بزرگان، موجب عمق بخشي تولّي و تبرّي در درون انسان ميشود و او را از کارهاي تفرقه افکنانه و جاهلانه بر حذر ميدارد.
پينوشتها
=================
[1]. ثواب الأعمال، صص 75-74
2. جامع الأخبار، ص 81
3. ر.ک: مظهر حق، صص 84-78
4. الکافي، ج 2، ص 627؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 58
5. ر.ک: البداية و النهاية، ج 7، ص 358؛ مناقب علي بن ابي طالب، ص 217؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 364؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 55 و ...
6. مائده / 67
7. مسند احمد، ج 1، ص 152؛ المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 109؛ خصائص أمير المؤمنين، ج 1، ص 94؛ تاريخ الإسلام، ج 3، ص631؛ البداية و النهاية، ج 5، ص 209؛ تذكرة الخواص، ص36
8. مائده / 3
9. شواهد التنزيل، ج 2، 391
10. معارج / 1
11. جهت آگاهي از شرح ماجرا در منابع اهل سنّت ر.ک: الغدبر، ج 2، صص 159-423 و صص 527-510
12. الاحتجاج، ج 1، ص 88
13. نساء / 59
14. بحار الانوار، ج 36، ص 249