عنوان: نيّت، خلوص
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث ما دربارۀ نیت بود و کم کم رسید به بحث خلوص، و فرمودند این خلوص مراتبی دارد. چهار مرتبه از مراتبش را مباحثه کردیم، دو سه مرتبه از مراتبش را هم که مرحوم سیّد نفرموده بودند، مباحثه کردیم.

بحث امروزمان راجع به مرتبۀ پنجم از خلوص است که به فرمایش ایشان پایین­تر از همۀ مراتب است.

الخامس: أن یقصد به الثواب ورفع العقاب؛ بأن یکون ‏ ‏الداعی إلی امتثال أمره رجاء ثوابه وتخلیصه من النار، و أمّا إذا کان قصده ذلک ‏ ‏علی وجه المعاوضة من دون أن یکون برجاء إثابته تعالی فیشکل صحّته،وما ‏ ‏ورد من صلاة الاستسقاء وصلاة الحاجة إنّما یصحّ إذا کان علی الوجه الأوّل.‏

نماز می­خواند برای اینکه نماز ثواب زیادی دارد؛ نماز می­خواند برای اینکه نماز، رفع عذاب و نقمت الهی در دنیا و آخرت می­کند؛ و بالاخره نماز می­خواند برای اینکه گرفتاری دارد و خدا گرفتاریهایش را رفع کند. می­فرمایند این مرتبۀ پایین است. اگر نماز بخواند برای گرفتن ثواب یا رفع عقاب، یا برای برآمدن حاجات؛ می­فرمایند نمازش درست است، اما از مراتب پایین خلوص است. بعد اشکال می­کنند و می­فرمایند اگر برای معاوضه باشد. یعنی نماز می­خواند که به عوض آن حاجاتش برآورده شود، می­فرمایند «علی نحو المعاوضه»، اشکال دارد. برای اینکه قصد قربت نداشته و عبادتی که قصد قربت در آن نباشد، باطل است. و اما اگر یادتان باشد، در نماز استیجاری، می­فرمودند که پول می­گیرد برای اینکه نماز بخواند. می­فرمودند این طوری نیست، زیرا داعی بر داعی است. پول می­گیرد تا به عوض آن نماز بخواند، اما قربة الی الله. فرمودند این داعی بر داعی است و اشکال ندارد؛ اما اینجا وقتی به معاوضه می­رسند، می­فرمایند اشکال دارد.

می­فرمایند اگر برای معاوضه باشد، این نماز مشکل دارد.

در آنجا می­فرمودند که پول می­گیرد برای اینکه نماز بخواند، و گفتند این طوری نیست، چون داعی بر داعی است، بنابراین نماز می­خواند قربة الی الله برای اینکه پول بگیرد و آنکه متدین است و نماز استیجاری می­گیرد، نماز را حتی در خلوت می­خواند و مقید است که بهتر از نماز خودش بخواند. در اینجا معلوم است که نماز می­خواند قربة الی الله و اصلاً اجیر شده بر اینکه نماز قربة الی الله بخواند. آنجا می­فرمودند صحیح است و اشکالی نداشتند اما در اینجا برایشان مشکل شده که نماز می­خواند به عوض اینکه خدا رحمت به او دهد یا نماز می­خواند به عنوان اینکه خدا حاجتش را ادا کند. می­فرمایند این «علی وجه المعاوضه» است و قصد قربت ندارد، بنابراین نمازش اشکال دارد. بعد خودشان ایراد می­کنند و می­فرمایند مثلاً نماز می­خواند برای اینکه باران بیاید. پس باید بگوییم «علی وجه المعاوضه» نیست، بلکه نماز می­خواند قربة الی الله؛ اما قصدش اینست که باران بیاید. به عبارت دیگر اگر معاوضه در کار آمد، نماز باطل است، و اما اگر معاوضه در کار نیامد، از مراتب پایین قصد قربت است و نماز صحیح است. نمی­دانم مرادشان چیست. در همۀ اینها، مثلاً نماز برای باران و نماز برای حاجت داریم و در مفاتیح بیش از هزار جا نماز حاجت داریم. مثلاً هرکسی گرفتاری دارد، نماز غفیله بخواند، خدا رفع گرفتاری از او می­کند. هرکسی حاجت مهمی دارد، دو رکعت نماز نافلۀ عشا را می­خواند و خدا رفع گرفتاری از او می­کند. یا وضو می­گیرد و نماز می­خواند برای اینکه خدا حاجتش را بدهد. هیچ تفاوتی بین نماز استسقاء و نماز علی سبیل المعاوضه نیست. همۀ مردم نماز می­خوانند «علی وجه المعاوضه». همین جملۀ امیرالمؤمنین «سلام­الله­علیه» دلیل بر اینست که نماز صحیح است. می­فرمایند: «ما عَبَدتُكَ طَمَعًا في جَنَّتِكَ، ولا خَوفًا مِن نارِكَ، ولكِن وَجَدتُكَ أهلًا لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُك‌«؛ ایشان فرمودند این مرتبۀ بالای قصد قربت است، یعنی خود این عبارت به ما می­گوید اگر کسی نماز بخواند برای اینکه به بهشت رود یا نماز بخواند برای اینکه به جهنم نرود، طوری نیست. قصد قربتش هم داعی بر داعی است؛ برای اینکه اصلاً نماز یعنی با قصد قربت. این نماز می­خواند برای مردم و نماز با قصد قربت. اگر در نماز استیجاری قصد قربت نباشد، نماز نیست و پول می­گیرد تا نماز بخواند با قصد قربت. این هم نماز می­خواند برای اینکه بهشت بگیرد و به جهنم نرود و قرآن تصریح می­کند که درست است. (لِمِثْلِ هَٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)؛ یعنی مردم برای همین بهشت، باید نماز بخوانند. اگر درجات در آخرت را می­خواهند باید نماز بخوانند؛ اما نماز با قصد قربت است، و قربة الی الله جزء اول نماز می­شود؛ لذا در نماز استیجاری که سابقاً صحبت کردیم، خود مرحوم سیّد فرمودند با داعی بر داعی درست می­کنیم. داعی بر داعی یعنی پول می­گیرد برای اینکه نماز بخواند قربة الی الله. نماز می­خواند قربة الی الله برای اینکه بهشت بگیرد و علی سبیل معاوضه جلو آمده است، اما اگر از خودش بپرسند چه می­کنی، می­گوید نماز می­خوانم و اگر به او بگویند نماز چیست؟ می­گوید اول نیت و دوم قرائت و سوم رکوع و چهارم سجده تا آخر. این نماز حاجت می­دهد و اگر برای باران باشد، باران می­دهد و این نماز اگر برای رفع گرفتاری باشد، رفع گرفتاری می­کند. لذا فرمایش اینجا با فرمایش آنجا تفاوت دارد که می­فرمایند در نماز استیجاری قصد قربت نیست بلکه برای گرفتن پول است و بعد خودشان فرمودند بله، ولی پول می­گیرد برای اینکه نماز با قصد قربت بخواند.

مرحوم سیّد می­فرمایند:

الخامس: أن یقصد به الثواب و رفع العقاب؛ بأن یکون ‏ ‏الداعی إلی امتثال أمره رجاء ثوابه وتخلیصه من النار، و أمّا إذا کان قصده ذلک ‏ ‏علی وجه المعاوضة من دون أن یکون برجاء إثابته تعالی فیشکل صحّته، وما ‏ ‏ورد من صلاة الاستسقاء وصلاة الحاجة إنّما یصحّ إذا کان علی الوجه الأوّل.‏

به مرحوم سیّد می­گوییم معنای معاوضه یعنی همین که می­گوید خدایا من نماز می­خوانم و تو رفع گرفتاری از من بکن، و علی سبیل المعاوضه نماز می­خواند. مرحوم سید گفتند اشکال ندارد برای اینکه داعی بر داعی است و داعی بر داعی اینست که نماز با قصد قربت می­خواند برای رفع حوائجش و یا برای باریدن باران و یا برای رفع همّ و غم. او داعی می­شود که نماز بخواند قربة الی الله.

علی الظاهر تفاوت ندارد، بلکه در اینجا تلافی هم با صلاة استیجاری دارد و باید فرموده باشند: و أما اذا کان قصده ذلک علی وجه المعاوضة فالصلاة صحیحة علی الداعی للداعی. یعنی پول می­گیرد که نماز بخواند قربة إلی الله؛ و اگر به او پول ندهند، نماز نمی‌خواند و یا اگر قضیه باریدن باران و حاجت نبود، نماز نمی­خواند؛ اما الان حاجت و غم و غصه جلو آمده و برای آن غم و غصه نماز می­خواند قربة إلی الله.

در مقابل غیر نماز که مثلاً پولی به فقیر می­دهد برای اینکه خدا به مالش برکت دهد، در اینجا خواه قصد قربت کند یا قصد قربت نکند، پول را می­دهد و آن پول دل مسلمانی را خوش می­کند و خوش کردن دل مسلمان موجب می­شود که خدا دل او را خوش کند. اما در نماز استیجاری و نماز حاجت و امثال آن، اینها نیست و چون عبادی است و قصد قربت می­خواهد، بنابراین نماز می­خواند قربة الی الله؛ برای اینکه نماز اجاره­ای که می­خواند، نماز قربة الی الله است؛ لذا در عقد اجاره هم می­گوید اجیر می­شوم برای اینکه نماز برای مردۀ تو بخوانم و نماز مردۀ او با قصد قربت بوده و این هم باید نمازش با قصد قربت باشد تا اینکه اجاره صحیح باشد.

 

مسأله 1:

یجب تعیین العمل إذا کان ما علیه فعلاً متعدّداً،ولکن یکفی ‏ ‏التعیین الإجمالی؛کأن ینوی ما وجب علیه أوّلاً من الصلاتین مثلاً، أو ینوی ما ‏ ‏اشتغلت ذمّته به أوّلاً أو ثانیاً، ولا یجب ‏مع الاتّحاد. ‏

مثل اینکه هم نماز استیجاری به ذمّه­اش هست و هم نماز ظهر و عصر خودش به ذمّه­اش هست. اگر می­خواهد دین مردم را ادا کند باید بگوید نماز می­خوانم برای فلانی و اگر نماز ظهر و عصرش است، باید بگوید نماز می­خوانم برای خودم. در اینجا معلوم است که باید تعیین شود؛ و اما اگر تعدّد مطلوب نباشد، مثل نماز ظهر برای مسافر، که در اینجا لازم نیست بگوید نماز مسافر به جا می­آورم و همین که نماز ظهر را دو رکعتی خواند، نماز ظهر می­شود. یعنی قصد مسافری نمی­کند اما دو تا دورکعتی نماز می­خواند و خواه ناخواه نماز ظهر و عصر از ذمّۀ او ساقط می­شود.

همین قضیه مافی الذمّه که مشهور در میان عوام است و مرحوم سید در خیلی جاها تصریح می­کنند و من جمله در اینجا که می­فرمایند نماز می­خوانم مافی الذمّه قربة الی الله. آنگاه اگر نماز مسافر یا نماز حاضر باشد، واقع می­شود؛ و لازم نیست که قصد حاضریت یا مسافریت کند و هرچه به ذمّه­اش هست، واقع می­شود.

 

مسأله 2:

لا یجب قصد الأداء و القضاء ولا القصر و التمام،ولا الوجوب ‏ ‏والندب إلّامع توقّف التعیین علی قصد أحدهما،بل لو قصد أحد الأمرین فی ‏ ‏مقام الآخر صحّ إذا کان علی وجه الاشتباه فی التطبیق،کأن قصد امتثال الأمرین‏ ‏المتعلّق به فعلاً،وتخیّل أنّه أمر أدائی فبان قضائیاً،أو بالعکس، أو تخیّل أنّه ‏ ‏وجوبی فبان ندبیاً أو بالعکس،وکذا القصر و التمام،و أمّا إذا کان علی وجه ‏ ‏التقیید فلا یکون صحیحاً،کما إذا قصد امتثال الأمر الأدائی لیس إلّا،أو الأمر ‏ ‏الوجوبی لیس إلّا،فبان الخلاف،فإنّه باطل ‏

گفتم نماز ظهر دو قسم است. برای مسافر دو رکعت و برای حاضر چهار رکعت است و لازم نیست قصد حضور یا قصد مسافری کند و خود به خود واقع می­شود.

و اما اگر قصد تقیّد کند، مثل اینکه نماز ظهر و عصرش دو رکعت است و نماز صبحش هم قضا شده و الان می­خواهد نماز بخواند. در اینجا حتماً باید بگوید نماز قضای صبح. در نماز ظهر و عصر همین مقدار که بگوید نماز ظهر یا نماز عصر، وقع فی محلّه؛ و اما در نماز قضایش باید تعیین کند که نماز می­خوانم برای دو رکعتی که قضا شده است.

حال اگر در نماز ظهر و عصر علی سبیل التقیید باشد، چه می­شود؟! مثلاً حال ندارد و یا می­خواهد بین نماز ظهر و عصر فاصله بیندازد و می­گوید نماز ظهر می­خوانم. معلوم است که این حرف درست است و اگر علی سبیل التقیید باشد، آنگاه آنچه تقیید کرده است، واقع می­شود. اگر در نماز ظهر و عصر تقیید نکرد، در نماز ظهر به جای چهار رکعت، دو رکعت محسوب می­شود و دائرمدار نیت است. اگر نیت ظهر کند، نماز ظهر و اگر نیت مسافر کند، برای مسافر و اگر نیت حاضر کند، نماز حاضر می­شود و علی سبیل التقید بین نماز ظهر و عصر، مُتباین می­شود و بین نماز ظهر و نماز قضا نیز مُتباین می­شود.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد