عنوان: مرتفع شدن عذر در آخر وقت
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 14:

إذا مضى من أول الوقت مقدار أداء الصلاة بحسب حاله فی ذلك الوقت من السفر والحضر والتیمم والوضوء والمرض والصحة ونحو ذلك ثم حصل أحد الاعذار المانعة من التكلیف بالصلاة كالجنون والحیض والاغماء وجب علیه القضاء، وإلا لم یجب، و إن علم بحدوث العذر قبله و كان له هذا المقدار وجبت المبادرة إلى الصلاة، و على ما ذكرنا فإن كان تمام المقدمات حاصلة فی أول الوقت یكفی مضی مقدار أربع ركعات للظهر و ثمانیة للظهرین، وفی السفر یكفی مضی مقدار ركعتین للظهر و أربعة للظهرین، و هكذا بالنسبة إلى المغرب والعشاء، و إن لم تكن المقدمات أو بعضها حاصلة لا بد من مضی مقدار الصلاة و تحصیل تلك المقدمات، وذهب بعضهم إلى كفایة مضی مقدار الطهارة والصلاة فی الوجوب و إن لم یكن سائر المقدمات حاصلة، والأقوى الأول و إن كان هذا القول أحوط.

در مسئلۀ اول سابقاً صحبت کردیم و اختلافی با مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» داشتیم و اینجا مرحوم سید حرف ما را تصدیق می‌کنند. اگر یادتان باشد، ما سابقاً می‌گفتیم که وقتی زوال شمس شد، وقت نماز ظهر و عصر است، و تمسّک می‌کردیم به این روایت که «اذا زالت الشمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه بعد هذه».[1]

نتیجه گرفتیم اگر کسی در وقت اختصاص، نسیاناً نماز عصر را شروع کند و بعد بفهمد که نماز ظهر را نخوانده، می‌گفتیم نماز عصرش درست است، ‌برای اینکه عدول از لاحقه به سابقه است و این نماز عصر را در وقت خوانده و نمازش درست است.

اگر یادتان باشد، مرحوم سید این حرف ما را قبول نداشتند و می‌فرمودند که: «اذا زالت الشمس دخل الوقت الظهر» به اندازۀ ادای نماز ظهر. بعد از هفت هشت ده دقیقه هم وقت نماز عصر می‌شود و نتیجه می‌گرفتند و می‌گفتند اگر نسیاناً در وقت اختصاصی نماز عصر را خواند، نماز عصرش باطل است، برای اینکه در غیر وقت واقع شده است. ما آنجا به مرحوم سید عرض می‌کردیم که نمازش درست است، برای اینکه عدول از لاحقه به سابقه بوده است و نمازش هم در وقت بوده است.

این اختلافی است که بین ما و مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بود. حال همان عرض ما را که آنجا قبول نداشتند، در اینجا قبول می‌کنند. یعنی مرحوم سید«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در اینجا حق را به ما می‌دهند و می‌فرمایند: «إذا مضى من أول الوقت مقدار أداء الصلاة بحسب حاله فی ذلك الوقت من السفر والحضر والتیمم والوضوء والمرض والصحة ونحو ذلك ثم حصل أحد الاعذار المانعة من التكلیف بالصلاة كالجنون والحیض والاغماء وجب علیه القضاء».

در آنجا می‌گفتند «لم یجب علیه القضاء» برای اینکه وقت اختصاصی نیامده و در وقت اختصاص به نماز ظهر مجنون بوده یا حائض بوده است. و برای اینکه هفت هشت دقیقه اول وقت مختص نماز ظهر است و این در آن هفت هشت دقیقه، اگر حائض بوده برایش واجب نیست و اگر پاک بوده نماز ظهر برایش واجب بوده است. ما می‌گفتیم «وجب» برای اینکه نماز در وقت بوده و می‌توانسته بخواند و نخوانده، بنابراین باید نمازش را قضا بخواند. اما اگر در اول وقت مجنون بوده یا در کما بوده یا زن حائض بوده، نماز بر او واجب نیست.

بعد می‌فرمایند: «و إن علم بحدوث العذر قبله و كان له هذا المقدار وجبت المبادرة إلى الصلاة»، درحالی که سابقاً می‌گفتند نه،‌برای اینکه وقت نماز نرسیده و در اینجا می‌فرمایند باید تهیه مقدمات کند. می‌داند که هفت هشت دقیقه بعد در کُما می‌رود و مثلاً‌عمل جراحی می‌کند. در آنجا می‌گفتند موقعی که در کُما باشد، نماز برایش واجب نیست و قبلش هم نماز برایش واجب نبوده، و این هفت هشت یا ده دقیقه که از کُما بیرون می‌آید، وقت نماز نبوده،‌بنابراین نماز واجب نیست و تهیۀ مقدماتش هم واجب نیست. در اینجا می‌فرمایند نماز واجب است و تهیۀ مقدماتش هم قبل از وقت واجب است، مثل کسی که می‌داند که به آب نمی‌رسد و قبل از وقت آب دارد و باید وضو بگیرد تا برای اول وقت، نماز با وضو بخواند. سابقاً می‌گفتیم این مقدمۀ واجب است و مقدمۀ واجب، واجب نیست؛ بنابراین قبل از وقت، نماز برایش واجب نیست، پس تهیۀ مقدمات هم برایش واجب نیست؛ و اذا زالت الشّمس وجب علیه نماز ظهر و عصر و وجب علیه تهیۀ مقدمات.

سابقاً مرحوم سید تهیۀ مقدمات را می‌فرمودند و در اینجا نیز می‌فرمایند و ما تهیۀ مقدمات قبل از وقت را واجب نمی‌دانیم برای اینکه ذی‌المقدمه واجب نیست، پس مقدمه هم واجب نیست. لذا مادو اختلاف با مرحوم سید داریم. شما ممکن است دو اختلاف ما را قبول نکنید و موافق با سید بزرگوار باشید.

إذا مضى من أول الوقت مقدار أداء الصلاة بحسب حاله فی ذلك الوقت من السفر والحضر والتیمم والوضوء والمرض والصحة ونحو ذلك ثم حصل أحد الاعذار المانعة من التكلیف بالصلاة كالجنون والحیض والاغماء وجب علیه القضاء، وإلا لم یجب.

مثلاً‌ بعد از ده دقیقه جنون پیدا کرد و یا در کُما رفت و یا مریض بود و اغما برایش پیدا شد. و اگر این اغما در اول وقت برایش پیدا نشده بلکه قبل از وقت پیدا شده، پس واجب نیست. ما سابقاً می‌گفتیم «اذا زالت الشمس دخل الوقتان»، این می‌توانسته نماز ظهرش را بخواند اما نخوانده و باید قضایش را بخواند. لذا سابقاً می‌فرمودند واجب نیست، برای اینکه وقت نیست و برای اینکه هفت هشت دقیقه مختص نماز ظهر است و وقت نماز عصر نیامده، بنابراین نماز قبل از وقت واجب نیست. ما می‌گفتیم «اذا زالت الشمس دخل الوقتان» هم وقت ظهر و هم وقت نماز عصر است، بنابراین اگر نماز عصرش از بین رفت و به جای نماز ظهر نماز عصر خواند، موقع نماز عصر بوده و به تکلیف عمل کرده است.

این یک تهافت بین کلام مرحوم سید است. در آنجا می‌گفتند «لایجب علیه القضاء» و اینجا می‌گویند «یجب علیه القضاء». احتیاط هم نیست. آنجا فتوا می‌دهند و اینجا هم فتوا می‌دهند و فتواها با هم نمی‌خورد و متناقض است و ما در آنجا گفتیم «وجب علیه القضاء» و در اینجا هم می‌گوییم «وجب علیه القضاء».

و إن علم بحدوث العذر قبله و كان له هذا المقدار وجبت المبادرة إلى الصلاة،...

سابقاً می‌گفتند «لم یجب» و الان می‌فرمایند واجب است که نماز ظهرش را بخواند.

می‌فرمودند اگر می‌داند که نماز ظهر و عصر را می‌تواند در وقت بخواند و اما اگر در تهیۀ مقدمات کوتاهی کند، نماز ظهر و عصرش از بین می‌رود، برای اینکه مثلاً‌ همان اول ظهر می‌خواهند او را عمل کنند. می‌فرمایند تهیۀ مقدمات واجب است و از صاحب جواهر هم نقل می‌کنند که تهیۀ مقدمات واجب است و روی قاعدۀ اصولی ما تهیۀ مقدمات را واجب نمی‌دانیم برای اینکه مقدمه است و مقدمۀ واجب، واجب نیست. قبل از وقت نماز برایش واجب نبوده و تهیۀ وضو گرفتن هم برایش واجب نیست و تهیۀ مقدمات نماز هم برایش واجب نیست. اما در اینجا تبعاً از صاحب جواهر می‌فرمایند که: «إنّما الکلام فی من لایقدر علیه تهیة المقدمات فهل یجب علیه القضاء فالمشهور ذهب علی عدم وجوبک و صاحب جواهر ذهب علی الوجوب اذا قدر علی تهیة الصلاة مع الطهارة» و سید بزرگوار این تهیۀ مقدمات را در اینجا واجب می‌داند.

در این مسئلۀ 14، دو مسئله داشتیم. یک مسئله اینکه: «اذا زالت الشمس دخل الوقتان»؛ یعنی وقتی ظهر شد، موقع نماز ظهر و عصر می‌رسد.

مرحوم سید آنجا می‌گفتند نه و اینجا می‌فرمایند بله. مرحوم سید در اینجا می‌فرمایند که چهار رکعت نماز وقت داشته باشد و بعد به کُما برود، باید نماز ظهر را قضا کند. اما سابقاً می‌گفتند وقت نماز ظهر نیست بلکه وقت نماز ظهر ده دقیقه بعد از ظهر است.

مسئلۀ دیگر اینکه مقدمات واجب، واجب است یا نه؛ به معنای اینکه قبل از ظهر می‌داند آب پیدا نمی‌کند، الان برایش واجب است که آب تهیه کند یا نه؟

مرحوم سید در اینجا می‌گویند آری و سابقاً می‌گفتند نه و ما هم در اصول و فقه می‌گوییم تهیۀ‌مقدمات واجب نیست،‌برای اینکه ذی‌المقدمه واجب نیست. وقتی ذی‌المقدمه واجب نشد، مقدمه هم واجب نیست، بنابراین اگر تهیۀ مقدمات نکرد، اگر اول ظهر شد و آب ندارد باید تیمم کند و نماز بخواند.

 

مسئله 15:

إذا ارتفع العذر المانع من التكلیف فی آخر الوقت فإن وسع للصلاتین وجبتا، وإن وسع لصلاة واحدة أتى بها، وإن لم یبق إلا مقدار ركعة وجبت الثانیة فقط، وإن زاد على الثانیة بمقدار ركعة وجبتا معا، كما إذا بقی إلى الغروب فی الحضر مقدار خمس ركعات وفی السفر مقدار ثلاث ركعات أو إلى نصف اللیل مقدار خمس ركعات فی الحضر وأربع ركعات فی السفر ومنتهى الركعة تمام الذكر الواجب من السجدة الثانیة، وإذا كان ذات الوقت واحدة كما فی الفجر یكفی بقاء مقدار ركعة.

مسئلۀ 15 همین مسئله است اما برعکس است.

مسئله اینست که مثلاً در کُما بود اما آخر وقت به هوش آمد و می‌بیند چهار رکعت بیشتر وقت ندارد. سابقاً‌ فرمودند باید نماز عصر را بخواند و وقت برای نماز ظهر ندارد. ما هم می‌گفتیم باید نماز عصر را بخواند برای اینکه وقت نماز ظهر تمام شده و نوبت نماز عصر است. و اگر مثلاً وقت پنج رکعت دارد، نماز ظهر و عصر،‌هر دو اداست. نماز ظهر اداست، هر چهار رکعت و نماز عصر اداست به قاعدۀ من أدرک.

لذا قاعده‌ کلی اینست که هرکسی در آخر وقت، با تهیۀ مقدمات به اندازۀ پنج رکعت نماز وقت داشته باشد تا مغرب، آنگاه هم نماز ظهر و هم نماز عصرش اداست، و اما اگر به اندازۀ پنج رکعت نیست، یعنی یک دفعه چهار رکعت است و باید نماز ظهر را ادا بخواند و یک دفعه یک رکعت است و قاعدۀ «من أدرک» می‌گویند نماز ظهر را اداءاً بخوان،‌ولو سه رکعت آن هم در خارج وقت باشد.

این مسئلۀ 15 عکس مسئلۀ قبل است و سابقاً هم فرموده بودند و اینجا تکرار کردند. برای مرحوم سید تکرارها اشکال ندارد برای اینکه عروه کتابی است که برای عوام نوشتند و لذا باید تعیین مصادیق باشد و باید فروعات مترتب بر اصول باشد.

مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» عروه را با این همه فروعات نوشتند. اصل را از روایت می‌گرفتند و بعضی اوقات سی فرع بار بر آن می‌کردند. از همین جهت علما اهمیت می‌دهند و ده بیست حاشیه و هفت هشت تا تقریر بر عروه نوشته شده است.

مرحوم آیت‌الله‌مدیسه‌ای «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» این فروعات را برداشتند و اسمش را وسیله گذاشتند. این وسیله همان عروه است. همینطور که آن کتاب مسئله است، این هم کتاب مسئله است، الاّ اینکه فروعاتش کمتر از عروه است.

حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»‌ را به ترکیه بردند و وقتی پیدا کردند و در آن یک سال فروعات بسیاری را گرفتند و اسمش را تحریرالوسیله گذاشتند و این تحریرالوسیله همان عروه است، الاّ اینکه اصول آن را آوردند اما فروعات و مصادیقش را حذف کردند.

شما نیز باید عروه در ذهن مبارکتان باشد و برای مردم بگویید، هم اصل و هم فرع و هم فرع لازم و هم فرع مستحبش.

اینها کارهای لازمی است و مرحوم مدیسه‌ای کار کردند و حضرت امام در زندان و در تبعید کار کردند و شما عزیزان باید روی این عروه خیلی کار کنید.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد



[1]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 126، باب 4، ابواب المواقیت، ح 5.