عنوان: بررسي نسخ در آيات قرآن مجيد
شرح:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرجيم رب الشرح لي صدري و يسر لي امري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.

آیه 43 از سوره نساء:«یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون».

آیه فرض کرده است که در حال مستی اگر بتواند نماز را اول تا آخر بیاورد،نماز درست است الا اینکه حضور قلبش از بین رفته است،توجه به خدا و رابطه با خدایش از بین رفته است و از این جهت اشکال اخلاقی دارد.بعبارت دیگر ظاهر ایه یک امر اخلاقی است از همین جهت هم برای سکاری یک معنای عامی کرده اند و امام صادق(ع)فرموده اند معنایش سکرنوم است.البته از باب مصداق نه از باب احصار،یعنی اگر آدم خواب آلود بخواهد نماز بخواند،معلوم است که نمی داند دارد چه می گوید ولو اینکه نماز را از اول تا آخر بصورت لقلقه لسان می خواند اما نمی داند چه می گوید.

شما سکر اشتغال را زیاد کنید که آدمی را حسابی کار گرفته است و سکر اشتغال او را گرفته و نمی داند چه می گوید،شما اضافه کنید سکر غم و غصه،اضطراب خاطر،نگرانی و بالاخره ظاهر آیه شریفه این است که می فرماید«و لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»دلیلش هم این است که «حتی تعلموا ما تقولون»،توجه داشته باشید در رابطه با خدا دارید چه می گویید،ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چه؟و توجه به اینکه همه جا محضر خدا است و تو در محضر خدا هستی.

بخواهیم« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»را معنا کنیم به اینکه مست است،که اصلا نمی داند چه می گوید،مست حسابی،قطعاً مراد آیه شریفه این نیست،برای اینکه مست کامل که اصلا نمی تواند نماز بخواند و ما بخواهیم بگوییم« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»یعنی نماز باطل است،چرا باطل است؟برای اینکه چون مست بود رکوعش را به جا نیاورد ،مسلم مراد آیه شریفه این نیست.مثل یکی از خلفای بنی امیه که دو رکعت نماز در محراب خواند و گفت اگر دلتان می خواهد حالش را دارید دو رکعت دیگر هم بخوانید یا در بین نماز حرف بزند.اینها که مراد آیه شریفه نیست که ما بخواهیم« لا تقربوا الصلاة»را معنا بکنیم،یعنی نماز باطل است،چرا نماز باطل است؟برای اینکه چون در حال مستی نماز خواندید نمی دانید چه گفتید،رکوع کردید،نکردید،حمد می توانی بخوانی ،نمی توانی بخوانی،ظاهرا معنایش این نیست.این فرض آیه شریفه نیست،ایه صحت نماز را فرض کرده است یعنی از « لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»بخوبی فهمیده می شود که نمازتان صحیح است ،می توانید نماز بخوانید اما چونکه به قول امام صادق(ع)سکرنوم است نمی داند چه می گوید.عرض کردم در این روایت امام صادق(ع)از باب جری مصداقی سکرنومش را گفتند،اما معنایش این نیست که امام صادق(ع)سکر خمرش را نگویند،سکر خمر مثل سکرنوم است،هر دوی اینها مثل سکر غم و غصه و هر سه اینها مثل سکر اشتغال دارد.بعبارت دیگر این نمازهایی که همه ما می خوانیم یک سکری در آن موجود است و نباید این جور باشد.اگر ما باشیم و آیه شریفه معنایش همین است و ما بخواهیم آن را سالبه به انتفاع موضوع کنیم و بگوییم «و انتم سکاری» یعنی آن سکاری که اصلا هوش را از بین برده است ،آن وقت اولا با آن حرف امام صادق(ع)جور نمی آید ،چون امام صادق(ع)فرمودند سکرنوم،پس سکر خمرش هم باید مثل سکرنومش باشد،نه اینکه بیهوش باشد.بعدش هم خود آیه ابای از این معنا دارد که ما بگوییم« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»برای اینکه بیهوش هستی.مثل این است که بگوید لاتقربوا الصلاة برای اینکه خواب هستی،بعید است که انسان آیه را این جور معنا کند،برای اینکه خواب هستی ،بعید است که انسان آیه را این جور معنا کند،برای اینکه سکر اگر سکر بیهوشی باشد،معمولا متلذذ الخمرها سکر بیهوشی ندارند عقلشان یک جورهایی است پا سنگ نیست،اما اینکه سکر بیهوشی پیدا کنند،این سکر را ندارند بلکه می توانند راه بروند،می توانند رانندگی کنند،می توانند حرف بزنند می توانند نماز بخوانند.

لذا ظاهرا معنای آیه شریفه یکی از این دو معناست:یا امر فقهی است،یا امر اخلاقی.اگر بخواهیم امر فقهیش را معنا کنیم،خیلی بد معنا می شود،خیلی تاویل می خواهد ،برای اینکه معنایش مثل این است که بگوید لا تقربوالصلاة و انتم نیام.خب می گوییم مگر آدم خواب می تواند نماز بخواند که شما او را نهی می کنید؟نهی آنجاهایی است که قابلیت داشته باشد و الا به دیوار بگوییم حرف بزن،نمی شود،یا بخواهم به دیوار بگوییم لا تقربوا الصلاة ،نمی شود.خب این آدم بیهوش هم دیوار است ،آدم خواب هم دیوار است لذا اصلا معنا ندارد که بگوییم این« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»کنایه از بطلان نماز است،این خیلی بعید است.لذا معنای فقهیش خیلی بعید است من که اصلا احتمال نمی دهم که معنای فقهی داشته باشد.

لذا معنای اخلاقی دارد ،همینطور که امام صادق (ع)هم برایش معنای اخلاقی کردند و فرمودند لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری بالنوم که گفتم شما اضافه کنید سکاری بالخمر،مثل سکاری بالنوم یعنی خواب آلو.همچنین سکاری بالهم و الغم و الاشتغال بالدنیا و امثالها ظاهراً معنایش این است.

لذا اگر بخواهیم ایه شریفه را سالبه به انتفاء موضوع کنیم ،نمی شود.ظاهراً سالبه به انتفاع موضوع نیست،بلکه سالبه به انتفاء محمول است.لا تقربوا الصلاة که می توانی نماز بخوانی و نمازت هم صحیح است،برای اینکه حتی تعلموا ما تقولون.مثل اینکه بگوید حضور قلب داشته باش تا بفهمی چه می گویی و این از آیاتی است که مربوط به حضور قلب است و ما می خواهیم بگوییم آیه مربوط به فقه است،نه اخلاق،باید مسأله را سالبه به انتفاع موضوع کنیم،ولی ظاهرا سالبه به انتفاء محمول است و اصلا در همه جا مسأله سالبه به انتفاء موضوع خیلی کم است و قضایا باید سالبه به انتفاء محمول باشد.

حالا گفته اند این آیه نسخ شده است.به چه آیه ای نسخ شده است؟گفته اند به آیه حرمةالخمر،«یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر»[1]. در باب خمر آیات فراوانی است و اگر به آیه«انما الخمر و المیسر و الانصاب الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوا»[2] تمسک کرده بودند بهتر بود،ولی حالا آن آیه طنطراقش بیشتر است،اما این آیه هم بر حرمت دلالت دارد.حالا این آیه چه جور آن آیه را نسخ می کند؟

این جور تقریب کرده اند :آن آیه بر حلیت خمر دلالت می کند،پس این آیه که بر حرمت خمر دلالت می کند آن آیه را نسخ می کند.

حالا از کجای آیه « لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»استفاده کنیم که خوردن خمر حلال است ؟ لذا این آیه یا در مقام بیان امر فقهی است،یعنی با خمر نمازت باطل است،برای اینکه شعور نداری ،یا در مقام بیان امر اخلاقی است ،یعنی نمازت صحیح است،اما مقبول نیست،چون حضور قلب ندارد و اما اینکه اشتغال به دنیا حلال است یا حرام،اصلا آیه شریفه متعرض آن نیست.

حالا اگر یک کسی عاشق باشد و در نماز هم به فکر عاشق باشد،خب این حرام است.حالا بگوید « لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»دلیل بر این است که عاشقی او حلال است،اینکه گفته اند نسخ شده،مثل همین است .ولی چه دلالتی دارد؟چه ربطی به هم دارد؟آن آیه یا معنایش یک امر فقهی است،یعنی نماز در حال مستی باطل است،برای اینکه اصلا نمی داند چه می گوید،رکوع نمی کند حمد و سوره را درست نمی خواند،در بین نماز حرف می زند،یا اینکه می گوید چون می توانی نماز را از اول تا آخر بخوانی،صحیح است اما چون حضور قلب نداری ،بد نمازی است.حالا کدامیک از اینها دلالت می کند بر اینکه خمر حلال است ؟اصلا در مقام بیان این نیست،باید یک اشاره ای،یک سکوتی،یک چیزی باشد تا ما از آن حرمت یا حلیت خمر استفاده بکنیم.لذا از این آیه ،نه حلیت خمر استفاده می شد نه حرمت خمر،هیچ کدام استفاده نمی شود.برای اینکه آنکه انسان را از نماز باز می دارد،گاهی عشق حرام است،گاهی عشق حلال است گاهی سکرنوم است،گاهی سکر همّ است،گاهی هم سکر خمر است،اما اینکه کدام حلال است و کدام حرام،آیه شریفه اصلا مقام بیانش نیست،تا آیه حرمت خمر بخواهدآنرا نسخ بکند.لذا این دو آیه هیچ ربطی به یکدیگر ندارد،یکی می گوید خمر حرام است،یکی می گوید نماز در حال سکر خمر باطل است،یا مقبول نیست.

لذا اصلا« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»یک امر ارشادی است و تابع مایرشد الیه اش است،گاهی انسان می تواند همه هم و غم و نگرانیها را دور بریزد و با حضور قلب نماز بخواند،گاهی هم نمی تواند.ولی حالا که نمی تواند،نمی شود که تارک الصلاة بشود ،بالاخره باید نماز را بخواند .گاهی هم می بیند یا خواب یا نماز ،پشت پا می زند به رختخواب خب این خیلی ثواب دارد،که قران می فرماید اینها هستند که «یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون»[3].

حالا چیزی که دیگر انسان هیچ سرش نمی شود این است که گفته اند آیه6 سوره مائده«اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق»این آیه« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»را نسخ کرده است.دیگر وجهش را هم نگفته اند چرا،برای چه و چه ربطی به هم دارد.

« اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق»یعنی وقتی می خواهی نماز بخوانی،قبلش باید وضو بگیری .حالا اینکه این آیه «لا تقربوا الصلاة»را نسخ کرده یعنی چه؟این حرف در ناسخ و منسوخ نحاس است،اما برایش وجه نمی آورد .در آن اولی می شود وجهی درست کرد،می گویند از آن آیه لا تقربوا الصلاة حلیت خمر استفاده می شود،این آیه«یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر»دلالت بر حرمت خمر می کند و آن حلیت خمر را می زند،پس نسخ است.

که ما گفتیم اصلا دلالت بر حلیت ندارد،حتی به طریق اشاره.

اما این آیه« اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق»یعنی وقتی می خواهید نماز بخوانید،وضو بگیرید.حالا بگویم این آیه« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری»را نسخ کرد.

و علی کل حال« و انتم سکاری»در حال نماز را فرض کرده ولی« اذا قمتم الی الصلاة»قبل از نماز را فرض کرده است.این که می گوید یشترط فی الصلاة و الوضوء حالا بگویید آن هم می گوید یشترط فی الصلاة عدم السکر،خب دو تا شرط برای یک مشروط است.

انصافاً آن وجه اول را آدم می تواند یک توجیهی برایش درست بکند،اما وجه دوم را هیچ وجهی نمی توان برایش درست کرد.

فتخلص مما ذکرنا اینکه« لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»نسخ نشده است الی یوم القیامه هست و در مقام بیان حضور قلب است.که ما باید در حال نماز حضور قلب داشته باشیم.

آیه دیگری که گفته اند نسخ شده است ،آیه 90 از سوره نساء است که می فرماید «الا الذین یصلون الی قوم بینکم و بینهم میثاق او جاءوکم حصرت صدورهم ان یقاتلوکم او یقاتلوا قومهم و لو شاء الله لسلطهم علیکم فلقاتلوکم فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً»خب آیه می گوید اگر معاهده ای بین مشرکی و یک قومی که شما با آنها رابطه دارید وجود داشته باشد،شما دیگر با این نجنگید ،یا اگر دشمن تسلیم شد ،دیگر رهایش کنید خب این حکم الی الابد ،الی یوم القیامه است که در زمان پیغمبر اکرم رسم بوده است،همیشه هم رسم است اگر یک کسی آمد گفت ایم مربوط به من است،در حقیقت بر می گردد به اینکه این تسلیم شماست،او آمده در خانه من بست نشسته است،یا اینکه خودش آمد و تسلیم شد،خب دیگر او را نکشید.

«الا الذین یصلون الی قوم بینکم و بینهم میثاق»یعنی اگر وصل به آنها بشود.آن وقتها مخصوصاً در همین اصفهان این جور بود که می رفتند در مسجد شاه-مسجد امام- بست می نشستند ،خی دیگر ولو ورشکسته هم بود دیگر تا در آن خانه بود کسی به او کاری نداشت.

خب قران هم می گوید این حرف خوبی است کاری به او نداشته باشید.

یا اگر دشمن تسلیم شد« او جاءوکم حصرت صدورهم ان یقاتلوکم او یقاتلوا ... فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً»دیگر کاری به او نداشته باشید.

آیه یک امر فقهی است که مورد اتفاق همه فقهاست.بله اگر یک مصلحت دیگری جلو بیاید که آن مصلحت کار بکند،آن یک حرف دیگری است و اما ولو خلی و طبعه قطع نظر از مصلحت ثانوی این آیه عطوفت اسلام،بلکه عطوفت انسانیت را بیان می کند،چون همه جا،همه وقت همین است،اگر دشمن تسلیم شد دیگر اسیرش کند،اگر هم بداند راستی تسلیم است،راستی مسلمان شده،دیگر رهایش کنید.

گفته اند این آیه نسخ شده است به چه چیزی نسخ شده است؟گفته اند به آیه «فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم»[4] نسخ شده است،گفته اند این آیه می گوید مشرک را هر کجا پیدا کردی نابودش کن. خب این هم درست است،اما آیه اول،این آیه« فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم»را تخصیص می دهد.چرا این آنرا نسخ کند آن آیه را تخصیص می زند،یعنی مشرک را هر کجا پیدا کردی بکش،مگر اینکه در خانه آقا بست نشسته باشد،مگر اینکه مشرک تسلیم اسلام بشود.خب این آیه« حیث وجدتموهم»یک مطلق است،یا یک عام است،آن آیه«الا الذین یصلون الی قوم»یک خاص است که آن آیه« فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم»را تخصیص می دهد.

بنابراین یک عام داریم،یک خاص،یک عام داریم که می گوید«« فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم»،یک خاص داریم که می گوید:الا اینکه در مسجدالحرام باشد،الا اینکه در خانه آقا باشد،الا اینکه تسلیم بشود هر دو مورد عمل فقها ست حتی فقهای سنی.

حالا فردا آیه ای که میخواهیم بخوانیم آیه42 از سوره مائده است که می فرماید«فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم»ببینیم معنایش چیست و چه باید معنا کنیم.

                                                  و صلی الله علی محمد و ال محمد

 



[1] - سوره بقره،آیه219

[2] - سوره مائه آیه 90

[3] - سوره سجده آیه 16

[4] - سوره توبه،آیه 5