عنوان: ثواب و عقاب مقدمه واجب و حرام
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

بحث این بود که مشهور پیش اصحاب و من جمله مرحوم آخوند(ره) در کفایه می‌فرمایند: که واجب غیری توصلی است و احتیاج به قصد قربت ندارد، واجب غیری برای غیر است، و ثوابی بار بر آن نیست، چنانچه اگر مقدمه حرام هم باشد گناهی بار بر آن نیست، مثوبت و عقوبت مال واجب نفسی است. مال نهی نفسی است، و اما واجب غیری، نهی غیری مثوبت و عقوبت ندارد، قصد قربت هم در واجب غیری  لازم نیست، برای این که توصلی است نه تعبدی. دیروز در این باره عرض می‌کردیم ولو این حرف یک شهرت بسزائی دارد، اما این حرف را ما قبول نداریم، و ما قائلیم: از نظر عرف، از نظر عقلاء مقدمه حرام، حرام است، استحقاق عقوبت براش هست، و اگر عقلا روی مقدمه حرام عقاب بکنند، عقلا اینرا ظلم نمی‌دانند، یک کسی رفته مغازه‌ای شراب بخرد در مغازه بسته بوده است. و این سرش به سنگ خورده شراب نتوانسته بخورد، اگر پدرش یک کشیده به این بزند که چرا رفتی؟ عقلاء این را عقاب بی وجه نمی‌دانند، این را عقاب به جا می‌دانند استحقاق عقوبت دارد، اگر هم عقوبت بشود، مولی این عبد را پدر این پسر را، عقوبت کند. نمی‌گویند: چرا؟ قاعده نهی از منکر هم روی آن هست. اگر بدانیم می‌رود برای خاطر این که ظلم بکند، برای این که نمامی و سخن چینی بکند، ولو می‌دانیم که به جائی هم نمی‌رسد. مقدمه غیر موصوله هم باشد، اما باید نهی از منکر کنیم. نکن این کار را، این کار زشت است. این کار بد است. و این یک امر عقلانی است. در ثوابش هم چنین است، اگر یک کسی دارد می‌رود به مسجد برای این که نماز بخواند اما رفت، امام جماعت نیامد، درب مسجد بسته بود. مسلم این استحقاق مثوبت دارد. مسلم این کسی است که روی این مقدماتی که پیموده، ثواب می‌خواهد، ثواب هم به او می‌دهند، ثواب هم دادند، و حتی اگر ثواب هم ندهند، این مولی را مولای بدی می‌داند، ما رفتیم تا در مغازه برای او نان بخریم اما در مغازه بسته بود اما این هم رفتن ما را هیچ اجر نداد. این غرغر را، نق نق را می‌تواند بکند. این دلیل بر این است که در مقدمه واجب، در مقدمه مستحب هم عقلا مثوبت می‌بینند، که اگر این مثوبت را ندهند نق زدنش را به جا می‌دانند. و علی کل حال یا استحقاق مثوبتی، عقلا برای این مقدمه می‌بینند. این مدعای ما است. البته مدعی ما با دلیل است، این صرف ادعا هم نیست، دلیلش همین بناء عقلا بس است برای ما، گر چه ما چهار تا دلیل داریم. دودلیلش را قبلا صحبت کردیم و دو تا دلیل دیگر را هم داریم الان صحبت می‌کنیم. اما اگر هم آن سه، چهار تا دلیل نبود. این ذکر الشئ مع البینه و البرهان، آن چه گفتیم: هم مدعی بود هم دلیل، برای خاطر این که مدعی بود، این که عقلا روی مقدمه واجب، روی مقدمه مستحب، استحقاق مثوبت می‌بینند، می‌خواهد به ذی المقدمه برسد، می‌خواهد به ذی المقدمه نرسد و انکار این بنای عقلا ظاهراً وجهی ندارد، حالا بحث را ما بردیم تو جائی که اصلاً؛ به ذی المقدمه نرسد آن جا که در مغازه بسته باشد. العیاذ بالله رفت دنبال فاحشه گری در خانه بسته بود، رفت دنبال نمامی و سخن چینی، اما نشد، نمامی و سخن چینی اش را بکند. رفت برای دزدی، اما نشد. می‌خواست برود از دیوار مردم بالا، ولی نشد. پلیس رسید، مسلم پلیس این را می‌گیردش، تو سرش می‌زند، اگر هم او را زندان بکنند، نمی‌گوید: چرا؟ می‌گوید: می‌خواست دزدی بکند، نشد. و ما بخواهیم منکر بشویم بگوییم: نه مقدمه حرام، حرام نیست این که حرامی به جا نیاورده، پس هیچی. نه حرام به جا آورده باشد، حرام به جا نیاورده باشد، این مقدمات کم باشد، زیاد باشد کتک دارد، استحقاق عقوبت دارد. و ما استحقاق عقوبتش هم برایمان بس است. نمی‌خواهیم حالا عقوبت درست بکنیم ولی عقوبت دارد، عقوبت دارد، استحقاق عقوبت دارد در مقدمه واجبش هم استحقاق مثوبت دارد و راستی مثوبت می‌خواهد مثوبت به او ندهند نق می‌زند و این‌ها یک چیزهای عرفی است و ظاهراً نمی‌شود منکر شد، در جلسه قبل می‌گفتم:

و حرف اول ما این که استحقاق عقوبت و مثوبت عقلی نیست، عرفی است، عقلائی است و عقلا شروع در مقدمه را شروع در ذی المقدمه می‌دانند، ولو با دقت عقلی ما یکی اش را مقدمه درست بکنیم، یک کدام ذی المقدمه است اما عقلا وقتی شروع بکند، از خانه که بیاید بیرون برای دزدی این دزدی حساب می‌کند تا آنجا که مال مردم را بردارد و بیاید و برود بفروشد همه این مقدمات و مؤخرات را دزدی می‌داند. چنان چه رفتن به مسجد از از همان وقت که شروع می‌کند عبادت می‌داند، ما بخواهیم این عبارت را می‌گوییم: نه ظاهراً می‌توانیم می‌گوییم: یک کدام مقدمه است، یک کدام ذی المقدمه است. اما از نظر عرف، از نظر عقلا، شروع در مقدمات و ذی المقدمه: شروع در ذی المقدمه است، بر روی هم این را یک چیز حساب می‌کنند، بنابراین در حقیقت برمی‌گردد به این که ثواب و عقاب را روی ذی المقدمه می‌دهند، اما ذی المقدمه این جوری، با بند و بیلش با مقدم و مؤخرش این یک حرف ما بود.

یک حرف دیگر ما این بود که گفیم: تجری: ما تجری را تبعاً لمرحوم آخوند برایش استحقاق عقوبت قائل هستیم، انقیاد را تبعا مرحوم آخوند(ره) برایش مثوبت قائلیم، و شروع در مقدمه و لو به ذی المقدمه هم نرسد این تجری در گناه، انقیاد است انقیاد است در ثوابها، و وقتی که انقیاد باشد تجری باشد، تجری استحقاق عقوبت دارد، پس این جا هم استحقاق عقوبت دارد، در انقیادش هم آن جا استحقاق مثوبت دارد، پس این هم مصداق انقیاد است، استحقاق مثوبت دارد، هرچه در باب تجری گفتیم. آن جا که مخالف با واقع باشد این جهل مرکب باشد در ما نحن فیه هم همین است. مخصوصاً اگر ذی المقدمه هم بار بر آن باشد، دیگر تجری است، با ترتب ذی المقدمه، مقدمه موصله هم شده است، این هم حرف دوم.

حرف سوم ما این است که در باب عقوبت و مثوبت ما می‌گوییم: یک امر عرفی و قراردادی است،. مقنن می‌تواند روی عقوبات، روی مثوبات هرجور که صلاح می‌داند ثواب بار کند یا عقاب بار کند و درباره تقنین خُب؛ همین طور است. مثلاً؛ الان برای قاچاقچی، اعدام قائل است، برای کسیکه مثلاً؛ یک مثقال هروئین داشته باشد اعدام قائل است. خیلی جاها هم همینطور است مثلاً؛ ممالک عربی مثل حجاز اگر دو، سه مثقال تریاک از کسی بگیرند اعدامش می‌کنند، راجع به مثوبتش هم، همین جور است، گاهی برای ترغیب، برای تحریص، برای کی عمل کوچکی، یک ثواب فوق العاده مُهّمی بار می‌کنند، دست مقنن است قرآن می‌فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها این که استحقاقی نیست این تفضلی است حتما، و روی این تفضل قانون وضع می‌کند. و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها، یا راجع به گناهش ان الذین یحبون ان تشییع الفاحشه فی الذین امنوا فلهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره یا الغیبه اشد من الزنا شارع مقدس برای خاطر این که می‌خواهد اتحاد برادری در میان مردم باشد، و غیبت موجب اختلاف است، می‌گوید: روی همین غیبتی که تو می‌کنی من بالاتر از زنا گناه می‌دهم. قرارداد است. و ما این‌ها را در اسلام زیاد داریم. روی یک ثواب کوچک، یک ثواب فوق العاده بزرگ، یک قدم برای زیارت ابا عبدالله الحسین علیه‌السّلام ثواب یک حج و عمره، این را که نمی‌شود درستش کرد با قاعده، باید بگوییم قرارداد است. برای ترغیب، برای تحریص، به قول حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) برای این که دانه بریزد کبوتر بگیرند، مردم استقبال به ولایت داشته باشند خُب؛ می‌فرماید: هرقدمی یک حج و عمره، قراردادی است، و نمی‌تواند هم ندهد گفته: باید بدهد روی مقدمه ثواب بار کرده است، روی مقدمه گناه، گناه بار کرده است.در روایات ما زیاد است، در قرآن هم همین آیه‌ای که خواند ان الذین یحبون ان تشییع الفاحشه فی الذین امنوا فلهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره روی محبت اشاعه فاحشه، یعنی افرادی هستند که دوست دارند الان لختی گری را، و خوششان می‌آید از این لختی گری که الان پیدا شده است. خُب؛ قرآن می‌گوید: همین محبت تو، من رضی یفعلٍ کفاعله- که قاعده‌اش جور درنمی آید، اما قرارداد است، طبق قرارداد باید عمل بشود. همه وقت بوده الان و در اسلام هم زیاد است، شاید شما اگر روایات را جمع بکنید، یک کتاب بشود، ثواب را دادند بر مقدمات، عقاب را هم دادند بر مقدمات حرام، و این ثواب و عقابها قراردادی است، نه قاعده عقلی، شما می‌گویید: آقا این مقدمه برای خاطر ذی المقدمه است، ثواب دیگر یعنی چه؟ این مقدمه برای خاطر ذی المقدمه است گناه یعنی چه؟ آن ذی المقدمه حرام است. ذی المقدمه‌اش که حرام نیست. مفسده ندارد نمی‌دانم آن مصلحت ندارد. عقلا هرچه بخواهید بگویید، ولی وقتی بیاییم در قراردادهای عقلا می‌بینیم که قوانینی وضع می‌کنند و روی مقدمه واجب ثواب می‌دهند، یا مقدمه مستحب، روی مقدمه حرام گناه می‌دهند یا مقدمه مکروه را مکروهش می‌کنند، برای خاطر این که در حرام جلو گناه را بگیرند. در مثل واجبات هم ترغیب و تحریص به مستحبات ترغیب و تحریص به واجبات بوشد. این هم حرف سوم ما

حرف چهارم ما هم که جاهای دیگر مرحوم آخوند(ره) خیلی روی آن پافشاری دارند این است که می‌فرمایند: ثواب و عقاب مربوط به این است که بنده اگر بُعد از رحمت خدا پیدا کند: گناهان برای این است. بُعد عَن رحمت الله و ثوابها هم مربوط به قُرب الی الله است و ایشان می‌فرمایند: همه واجبات مقدمه برای همین است، همه محرمات مقدمه برای همین است. و بُعد از رحمت خدا که یک معنای تکوینی در ثواب و عقاب است، معنای تکوینی به معنای این که کاری به تکلیف نداریم قطع نظر از تکلیف این کارها خیر ما، ما را مقرب الی الله می‌کند، اثر وضعی دارد هم برای دنیای ما هم برای آخرت ما. کارهای شر ما، این کارها ما را بعید از رحمت الهی می‌کند، این شر برای دنیای ما است، شر برای آخرت ما است، که به او می‌گوییم: تجسم عمل.

 

می دانید تجسم عمل سه، چهار تا معنا دارد:

1- این است که هر چه به جا می‌آوریم، این‌ها مجسم می‌شد در روز قیامت با ما است.

2- این است که اگر اعمال خوب باشد در انسانیت هویت انسانیت می‌دهد اگر اعمال بد باشد هویت حیوانیت می‌دهد.

3- عاقبت به خیریها، عاقبت به شریها برای خودمان، برای اولادمان و هر چه به جا بیاوریم، این تاثیر دارد در زندگی ما. «یا ایُها الناس انما بغیُکم علی انفسکُم» در این دنیا.

4- به این معنا که کارهای خیر ما، ما را مقرب الی الله می‌کند، کارهای شر ما، ما را مبُعد الی الله می‌کند.

خب این قاعده وقتی این قاعده را درست کردیم حالا بیایم در مقدمات، خُب؛ یک کسی برود طرف مسجد در مسجد بسته باشد یک آهی بکشد می‌تواند باهمین آن راه صد ساله را بپیمایدف در این نیهٌ المؤمن خیرٌ من عَمَله ده، هفده تا معنا برایش شده است. مرحوم علامه مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) دربحار ظاهراً هفده تا معنا برایش می‌کند، مثنوی در اشعارش یک معنا می‌کند خیلی معنای خوبی است. انصافاً با یک مثال می‌گوید: یک آقائی رفت مسجد وقتی رسید توی مسجد مردم داشتند می‌آمدند، صفها متفرق شده بود، نماز جماعت خوانده شده بود این خیلی غصه‌اش شده بود، نگاه می‌کرد به صفها، یک کسیکه به جماعت رسیده بود، و تعقیب خوانده بود داشت می‌آمد رسید به این آقا گفت: چت است؟ گفت راستی به جماعت نرسیدم، گفت من به جماعت رسیدم، تعقیب هم خواندم همه کارها درست بوده من ثواب را می‌دهم به تو، تو ثواب این حسرت را بده به من می‌دهی؟ آن وقت مثنوی می‌گوید: نیهٌ المؤمن خیرٌ من عَمَله این معنایش این است. راستی خوب معنائی است. بعضی اوقات این جوری می‌شود یک آه می‌کشد برای این که رفیقش می‌رود مکه این نمی‌تواند قطعاً ثواب چند حج و چند عمره خدا به این می‌دهد تا این که او برود اعمالش هم به جا بیاورد و آیا به کجا هم برسد معلوم نیست. همچنین در گناهش، یک کسی برود در خانه فاحشه، در بسته باشد، یک آهی هم بکشد خُب؛ معلوم است چه قدر بُعد از رحمت خدا پیدا می‌کند. همین مقدمه چه گناهانی دربردارد چه بعد از رحمت، چه بدبختی‌ها به دنبال دارد.

لذا حرف چهارم ما این است که هر چه راجع به بُعد و قرب، راجع به آثار تکوینی در واجبات محرمات بگوئیم همانها در مقدمات هم می‌آید. حالا علی کل حال آن چه بار بر ذی المقدمه است، تکویناً و وقتی چنین باشد، ما مقدمه و ذی المقدمه و ذی المقدمه را مثل هم می‌دانیم از نظر بُعد عن الله از نظر قُرب الی الله، لذا به نماز جماعت نمی‌رسد یک آه می‌کشد ثواب ندارد؟ نیهٌ المؤمن خیرٌ من عَمَله معنایش این است که روی مقدمه ثواب می‌دهند. نیهٌ الکافر شرٌ من عَمَله این طور که مثنوی معنا می‌کند خیلی عالی درمی آید آن آهی که در خانه فاحشه می‌کشد آن آه قطعاً گناهش بالاتر است، این خلاصه حرف ما.

 حالا یک بحث مرحوم آخوند(ره) در کفایه دارند و نمی‌دانم چه طور همان شده در حالی که جواب خوبی می‌دهند. اما نتوانستند تا آخر بروند. راجع به طهارات ثلاث است که این‌ها قصد قربت می‌خواهد ثواب هم دارد پس نقض قول مرحوم آخوند(ره) است می‌خواهند جواب نقض بدهند فردا درباره‌اش صحبت می‌کنیم إن شاء الله

 

و صلی الله علی محمد و آل محمد