بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین
بحث امسال ما به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولی عصر «اروحنافداه» راجع به «معرفت نفس» است. به عبارت فارسی بحث «خودشناسی» است. این بحث از نظر قرآن، ارزش بالایی دارد. لذا در قرآن راجع به «معرفت نفس» آیات زیادی داریم، که قرآن شاهکار خلقت را نفس انسان میداند. از نظر روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز به اندازهای بالاست که باید روایات جمع شود و کتابی شود. از نظر بزرگان و مخصوصاً عرفا، این معرفت نفس جایگاه خاصّی برای خود دارد. لذا من تقاضا دارم از همه که علاوه بر اینکه خود حضور مییابید و یک توجه کامل هم روی آن دارید، به رفقا و به همکارانتان سفارش کنید که شرکت کنند و انشاء الله تا آخر ماه مبارک رمضان یک بحث شیرین و پرمحتوایی داشته باشیم.
و اما امروز راجع به یک امر مهمی صحبت کنم، و آن امر مهم اینست که شرکت کردن در این مجالس دینی واجب و لازم است. یکی از امتیازهای شیعه تشکیل اینگونه مجالس است که سخنران، سخنرانی کند و پامنبریها از سخنان آنها برداشت دینی کند. این از امتیازات شیعه است و خیلی روی آن سفارش شده است. در زمان سابق جلسات سخنرانیها و جلسات روضهها خیلی پر رونق بود. مخصوصاً در ماه مبارک رمضان در همین اصفهان از بعد نماز ظهر و عصر سخنرانیها شروع میشد تا قبل از غروب و قبل از افطار و افراد وارسته و واردی سخنرانی میکردند و جمعیّت برای آنها خیلی عالی بود. هم مردها و هم زنها و مخصوصاً جوانها شرکت میکردند و معمولاً کسی هم از خارج میآمد، یعنی از قم یا تهران یا مشهد و در مسجدسیّد صحبت میکرد و بعد که تمام میشد به دنبال او پیاده راه میافتادند تا مسجد امام و سخنرانی دوم در آنجا بود و این امر فعلاً کمرنگ شده است و این خطرناک است. بیاعتنایی به منبر خیلی مفاسد دارد. اینکه پای منبرها خلوت باشد یا منبری لیاقت منبر رفتن نداشته باشد و بافتنیهایی داشته باشد و برسد به آنجا که بعضی از مجالس فقط مداحی باشد و منبر نباشد، خسارت زیادی دارد. و بالاترین خسارتش اینست که دشمن میتواند نسل جوان را با شبهه از بین ببرد.
در زمانی که ما جوان بودیم در همین اصفهان، پامنبریها و کسانیکه سرو کار با منبر و محراب داشتند، از خواص بودند و راجع به دین وارد بودند. هم راجع به احکام و هم راجع به اعتقادات و هم راجع به اخلاق و مخصوصاً بازاریها و عمده هم این بود که پای منبر مینشستند و از منبر استفاده میکردند و کمکم خود آشنا به اسلام عزیز میشدند. آشنا به احکام اسلام و آشنا به اخلاق اسلام و آشنا به اعتقادات. الان دشمن با شبهه جوانهای ما را میبرد. البته زمینهسازی کرده با شهوت و اما شهوت توأم با شبهه و شهوت توأم با مسخره کردن دین و روحانیت و مراجع؛ و متأسفانه موفق بوده است و این تقصیر مردم است. وقتی پای منبرها خلوت باشد، همینطور خواهد شد.
روایتی از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است و این روایت جداً کمرشکن است. میفرمایند:
«سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ الْأَوَّلُ يَرْفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا بِلَا إِيمَان»[1][1]
وقتی بیاید که مردم از منبر و محراب فرار میکنند و پای منبرها خلوت میشود: «یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ»؛ گوسفند چطور از گرگ فرار میکند، اینها نیز از مجالس دینی فرار میکنند. اگر مجلسی داشته باشند، از جمله مجلس مداحی و روضه خیلی خوب است، اما مجلس مربوط به دین داشته باشند. پیغمبر اکرم فرمودند وقتی میآید که منبرها خلوت میشود و مردم سر و کار با روحانیت ندارند و وقتی چنین شد، این مردم به سه چیز مبتلا میشوند:
مال اینها و اقتصاد اینها و کار و کوشش و تلاش اینها برکت ندارد. بعضی از آنها استفاده خوبی دارند، اما گرفتاری بالاتری دارند. بعضیها استفاده خوب دارند اما در آخر سال حسابی لنگ هستند.
عمر اینها برکت ندارد؛ هفتاد یا هشتاد سال عمر میکند، اما بیهوده است و عمرش میرسد به آنجا که فیلمها و سریالهایی دیده و در مجالس حرفهای بیهودهای زده و بالاخره عمر به بطالت میگذرد. اما چیزی که خیلی مهم است و یک زنگ خطر برای همۀ ماست، اینکه پیغمبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودهاند: «یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ»؛ یعنی اینها عاقبتبهخیر نمیشوند و نمیتوانند دینشان را ببرند. دشمن با شبهه، دین جوانهایشان را میبرد. دشمن با شبهه و غیبت و تهمت و بدگویی پشت سر روحانیت، دین پیرمردها و پیرزنها را هم میبرد و بالاخره دم مرگ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به فریاد اینها نمیرسد و عاقبتبهخیر نمیشوند. اگر منحرف نشوند، دم مرگ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از دست اینها راضی نیست. این زنگ خطر انصافاً خیلی بالاست و متأسّفانه الان پای منبرها بیرنگ و خلوت شده است و این یک زنگ خطر است برای اینکه بدانیم عمرمان و مالمان برکت ندارد و مبارک نیست. بعضی اوقات عمرش در اختلاف خانوادگی و حزبی و طایفهای میگذرد و بعضی اوقات مالش به طور کلّی نابود میشود. هم ورشکسته میشود و هم آبروی او میرود و اما مهمتر از اینها افرادی که سر و کار با منبر و محراب ندارند، دینشان در مخاطرۀ عجیبی است و عاقبتبهخیر نمیشوند و همه ما باید فکری کنیم. این جمعیت در ماه مبارک رمضان ننگ است و اگر با سابق بسنجیم، یک ننگ و عیبی برای اصفهانیهاست که اصفهانیها راجع به منبر و محراب و عزاداری پرجمعیت و مهم بودند و الان خلوت شدهاند. الان کار رسیده به آنجا که اگر یک جلسه روضه باشد و سور حسابی باشد، برای آخوند آخری یک جمعیتی میرود و اینها ننگ است و باید برای اینها گریه کرد. وضع رسیده به اینجا که در همین اصفهان جلسه روضه میگیرد و اما روحانی دعوت نمیکند. دو یا سه مداح دعوت میکند و به هر مداح چند برابر روحانی پول میدهد که برایش مداحی کند و روضه بخواند و بالاخره این جلسه روضه است و جلسه سخنرانی نیست و آنچه شیعه داشته است و آنچه شیعه را به اینجا رسانده است، جلسه سخنرانی است که در آخر آن روضه باشد. در میان شیعه رسم بوده و الان باید این رسم زنده شود و در اول یک روحانی عالی صحبت کند، دربارۀ اعتقادات و احکام و اخلاق و همه دیندار شوند. دین مرکب از سه چیز است: اعتقادات، احکام و اخلاق و اگر یکی از اینها نباشد، دین نیست و تشیع نیست. تشیع منهای اخلاق و تشیع منهای اعتقادات و تشیع منهای احکام، تشیع نیست؛ بلکه تشیع مرکب از این سه چیز است و اگر ما بخواهیم متخلق به اخلاق الله باشیم، باید منبر باشد و باید پای منبر بنشینیم. سابقاً اخلاق بازار خیلی خوب و عالی بود، زیرا پای منبر زیاد مینشستند و با روحانی خیلی سر و کار داشتند. بازار اصفهان سابقاً احکام و مسئله دانستن آنها عالی بود. من جوان بودم و تماس با خواص بازاریها داشتم و به راستی مسئلهدان بودند و میتوانستند برای زن و بچه و رفقایشان مسئله بگویند و اما مهمتر از این دو، اعتقادات است. این اعتقادات از کجا درست میشود؟! دبستان و دبیرستان و دانشگاه نمیتواند به ما اعتقادات شیعه بگوید و مطالعۀ ما هم نمیتواند اعتقادات شیعه درست کند و فقط باید سر و کار با روحانیت باشد و مجالس پر رونقی باشد، هم از نظر گوینده و هم از نظر شنونده و اگر این نباشد، تشیع لنگ است؛ لذا اوّل چیزی که در این منبرها پیدا میشود وجوب است. واجب است که همه ما راجع به دین آشنایی کاملی داشته باشیم. چه جوان و چه پیر و چه زن و چه مرد و چه باسواد و چه بیسواد، باید آشنایی کامل با تشیع داشته باشند و آشنایی کامل به تشیع یعنی آشنایی به احکام اسلام و آشنایی به اخلاق اسلام و آشنایی به اعتقادات اسلام. و با کمال تأسف باید بگویم پیرمردها لنگند، زیرا این مجالس خلوت شده است و چه رسد به جوانها که فراری هستند. بعضی اوقات میبینیم پدر و مادر آدمهای خوبی هستند و پای منبر میآیند و برای نماز میآیند، اما جوانش پیدا نیست. اینها خیلی خطر دارد. یعنی یک واجب مهم الهی را ترک کردیم. پای منبرها را خلوت کردیم و وقتی خلوت شد، این وجوب الهی زمین خورده است. همه باید برای این فکری کنند. دولت، ملت و مسئولین رده بالا و روحانیت و مراجع باید برای این نقص بزرگی که جلو آمده، فکری کنند.
آنچه الان مهم است، اینکه لاأقل در ماه رمضان جلسات را پر کنیم. روزها ده ـ هیجده ساعت باید روزه بگیرید و از این ساعات لاأقل یک ساعت یا دو ساعت را صرف منبر کنید. روزه گرفتن واجب است و نشستن پای منبر هم واجب است. واجبی عینی است و برای همه واجب است و مثل روزه گرفتن است. نمیشود که یک شیعه آشنایی به احکام و اعتقادات و اخلاق اسلام نداشته باشد. همینطور که نماز واجب است، این هم واجب است و همینطور که روزه واجب است، این هم واجب است. همینطور که مستحبات خیلی خوب است، مکه رفتن و عمره رفتن و کربلا رفتن هم خوب است. اما واجبتر از اینها نشستن پای منبر است.
در جنگ خیبر یک امتحان جلو آمد و مسلمانها شکست خوردند و این عجیب است، برای اینکه در آن ده سال حکومت پیغمبر، 84 جنگ برای پیغمبر جلو آمد و در همه این 84 جنگ پیروز بودند و اما در این 84 جنگ سه گوشمالی حسابی به مسلمانها داده شد. یکی در جنگ احد که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند یک لحظه خدا را فراموش کردید و لذا خدا یک گوشمالی حسابی به شما داد. یکی هم در جنگ حنین که عجب و غرور آنها را گرفت و خدا یک گوشمالی حسابی به آنها داد. یکی هم در جنگ خیبر که یهودیها در روز اول و دوم بر مسلمانها غلبه پیدا کردند و لذا اسلام در مخاطره عجیبی رفت و مسلمانها از امتحان بیرون نیامدند و سببش این بود که رئیس جنگ، مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، چشمهای مبارکشان درد میکرد و نمیتوانستند به جبهه بروند. به اندازهای درد میکرد که حتّی نمیتوانستند برای نماز جماعت شرکت کنند. علی کل حالٍ مسلمانها در روز اول شکست خوردند و در روز دوّم شکست خوردند و شب سوّم در نماز جماعت پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: فردا عَلَم را به کسی میدهم که من و خدا را دوست دارد و خدا هم او را دوست درد و من هم او را دوست دارم. همه فهمیدند که چه کسی است و بالاخره بعد از نماز فرمودند: علی«سلاماللهعلیه» بیاید. گفتند یا رسول الله! چشمهای ایشان درد میکند و حتی نتوانستند برای نماز بیایند. اما حضرت فرمودند: علی بیاید. مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» آمدند و پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با معجزه، چشمهای مبارک ایشان را خوب کردند. قدری آب دهان به پشت چشم امیرالمؤمنین مالیدند و چشمهای ایشان خوب شد. فرمود فردا عَلَم به دست تو و رئیس لشکر تو هستی. معلوم است که این برای امیرالمؤمنین خیلی افتخار شد و برای دیگران شکست شد. فردا، پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تجدید قوا کردند و لشکر مجهز شد. فرموند یا علی بیا و عَلم را به دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» دادند و رئیس لشکر شد. آنگاه امیرالمؤمنین را سوار کردند و پیغمبر پیاده بودند. و اما پیغمبر یک جمله دارند. البته باید از نظر فصاحت و بلاغت بالاترین جملات را گفته باشند. اگر حساستر از این جمله باشد و پیغمبر نگفته باشند، از نظر فصاحت و بلاغت مخلّ به کلام پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است و باید بالاترین حرفها زده شود و بالاترین حرفها اینست که فرمودند: یا علی! به جبهه میروی و جبههای که یهودیها مسلط شدند و ما شکست خوردیم و عقب نشینی کردیم، اما مهمتر از این، آنکه «لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[2][2]، اما اگر بتوانی یک نفر را بسازی و یک نفر را آشنا کنی به اخلاق اسلام و احکام اسلام و اعتقادات اسلام، آنگاه ثوابش از دنیا و آنچه در دنیاست، برای تو بالاتر است.
حال چرا ما اینقدر بیتفاوت شدهایم؟ معلوم است وقتی به اینگونه حرفها بیتفاوت شویم، عاقبتمان بهخیر نمیشود و عمرمان و مالمان بیبرکت میشود و اختلاف سرتاپایمان را میگیرد و یک زندگی تلخی برای همه هست. من از همه و مخصوصاً جوانها تقاضا دارم این جمله پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را تلقین کنید و اما تلقین عملی کنید و بر طبق تلقین عمل کنید. بگویید پیغمبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در حساسترین جاها به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرموده است بالاتر از جنگ خندق و بالاتر از این 84 جنگ و بالاتر از همه چیز، اینکه بتوانی یک نفر را مسلمان کنی. یک نفر را بسازی و یک مسلمان واقعی به جامعه تحویل دهی. معنایش اینست که این گفتنها و شنیدنها و تشکیل این جلسات خیلی ثواب دارد. بالاتر از حج و عمره که الان این حج و عمره یک شهرت عجیبی پیدا کرده است و این خوب است و اما همین حاجیها و عمرهایها از نظر علم به تشیّع لنگ هستند. راجع به اعتقادات و احکام و اخلاقشان. اگر روحانی کاروان نباشد، حج آنها خراب میشود و آن روحانی مواظب است. ما واجب را ترک کرده و مستحب به جا میآوریم. جلسات دینی ما اینطور شده و به جای آن برای عمره تا ده سال دیگر هم اسم نوشته شده است. همان که گفته عمره ثواب دارد و همان که گفته یک طواف شصت هزار حسنه و شصت هزار رفع گناه و شصت هزار درجه دارد، همان گفته است نشستن پای منبر ثوابش از این عمره بالاتر است. چرا ما پای منبرها نشستن را فراموش کردهایم و اما از عمره اینطور استقبال داریم؟! چرا ما به کارهای عادی اینقدر اهمیت میدهیم؟!
دنیا را طلبیدیم و به جایی نرسیدیم آخر چه شود آخرت ناطلبیده
خدا رحمت کند پدر و مادرها را که تشیع را برای ما آوردهاند و تشیع آبا و اجدادی ما خیلی عالیست و الحمدالله در اعتقادات ما هم رسوخ کرده و از نظر دل تا سرحد عشق، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را دوست داریم و اعتقاداتمان خوب است و شعارمان نیز خوب است. الحمدلله رفتن به کربلا و عشق به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و عشق به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» خیلی خوب است، اما در عمل ما لنگیم و از جمله عمل به اینکه باید مجالس دینی ما با جمعیت باشد. باید مجالس دینی ما پرمحتوا باشد و مجالس دینی ما سازندگی داشته باشد، هم از نظر اخلاق و هم از نظر اعتقادات و هم از نظر احکام؛ اما در اینجا لنگیم و مصائبمان نیز زیر سر همین است. معلوم است ملتی که اخلاق نداشته باشد به جای قانون مواسات، اختلاف در آن ملت حکمفرما میشود. معلوم است ملتی که اعتقادات نداشته باشد، یا العیاذبالله احکام نداند، در بنبستها گیر میکند و به عبارت دیگر خودسریهایی برای او پیدا میشود و بدعتهایی در او پیدا میشود.
چرا مهدویت دروغین توانسته در میان ما و مخصوصاً در میان زنان کار کند؟! چرا مهدویّت دروغین به اینجا رسیده و مهدویت حقیقی رفته و مهدویت دروغین جلو آمده و یک مشت آدمهای نفهم و خودخواه و بیدین رسیده به آنجا که اظهار تشرّف میکنند؟ چرا ما عرفان کاذب پیدا کردیم؟! مخصوصاً اصفهانیها با آن عرفان واقعی و اصفهانیها با آن عقل و شعور و درایتشان! چرا عرفان دروغین پیدا کردیم به گونهای که جوانهای ما را با عرفان به جهنم میبرند و به سمت گناهان بزرگ میبرند و به سمت زردشتی میبرند؟ همه اینها تقصیر خود ماست و تقصیر شماست که پای منبرها خالی شده است. باید پای منبرها شلوغ باشد و گفتوگو و سؤال و جواب باشد. باید من یک منبر برویم و ده سوال از من بشود و سوالهایی که قابل گفتن باشد و من این ده سوال را بگویم که این خانم و آقا و این جوان این سؤال را کرده و این هم جوابش است. اما میرسیم به اینجا که روز به روز خلوت میشود و اگر بیایند بین صحبتها چرت میزنند و این خیلی خطرناک است و خطرهای بزرگی برای ما جلو آمده و غافلانه از این خطرها میگذریم.
بله معلوم است که سخنرانی مانند آشی است که نمک میخواهد و نمک آن روضه و توسّل به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. تا روضه امام حسین«سلاماللهعلیه» نباشد، سخنرانی آش خوبیست، امّا نمک ندارد و نمکش توسّل است. همین که رسم شده و الحمدلله شیعه فهمیده و از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» گرفته است که منبری اول سخنرانی کند و بعد هم روضه بخواند. روضه فقط نمیشود و سخنرانی فقط هم نمیشود. آنچه رسم شیعه است، اینکه سخنرانی عالی و راجع به احکام و اخلاق و اعتقادات باشد و بعد هم روضه دلسوز باشد، آنگاه این روش تشیع میشود و باید باشد. اگر روضه نباشد، نظیر آشی است که نمک نداشته باشد.
[1][1]. جامع الاخبار، ص 130.
[2][2]. منیة المرید، ص 101.