جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: بررسي آیاتی که گفته اند نسخ شده است
    موضوع درس:
    شماره درس: 233
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۵/۶

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرجيم رب الشرح لي صدري و يسر لي امري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.

    گفته اند آیه 141 از سوره انعام-«و آتوا حقه یوم حصاده»- که می فرماید در وقت برداشت میوه حق فقراء را بدهید،حق آن کسی که می آید سر خرمن ،می آید در باغ،می آید در نخلستان،حق این را بدهید گفته اند این که واجب نیست بنابراین به آیه زکات نسخ شده است.آیه زکات می گوید«خذ من اموالهم صدقة»[1]و صدقه را روایات به 9 چیز منحصر کرده است.بنابراین «حق یوم الحصاد»در آن9 چیز است.پس بنابراین آیه نسخ شده است.

    این از عجایب کلام است برای اینکه اولاً بحث ما آنجاست که آیه،آیه ای را نسخ بکند نه اینکه روایت آیه را نسخ بکند و آیه شریفه در باب زکات همین مقدار دارد که «لتوا الزکاة»،«خذ من اموالهم صدقة»اما این صدقه چیست؟قران ندارد.لذا روایت مبین است،اما در قران نداریم که صدقه چیست.

    لذا آیه مجمل است و وقتی مجمل شد دیگر ما نمی توانیم بواسطه«خذ من اموالهم صدقه» «و آتوا حقه یوم حصاده»را کنار بگذاریم برای اینکه خود «و آتوا حقه یوم حصاده»صدقه است،پس بنابراین معنا ندارد که ما بگوییم آیه،آیه نسخ است.

    باید برویم در روایات و روایات صدقه را معنا کرده است اما حق حصاد را از صدقه نشمرده است،خب اگر نشمرده باشد،شما بگویید این صدقه به ضمیمه روایت در 9 چیز است،حالا که در 9 چیز است این امر کرده به 9 چیز « و آتوا حقه یوم حصاده» هم به یک چیز امر کرده است،قاعده اصولی اقتضاء می کند که و آتوا حقه یوم حصاده »را بر استحباب حمل کنیم.چرا نسخش کنیم؟بنابراین یک امر داریم که گفته اند 9 چیز بده،یک امر هم داریم که گفته است حق یوم حصاده بده،دو تا امر است یک کدام واجب است،دیگری را هم بر استحباب حمل می کنیم و تصرف در هیأت می کنیم.خب ما در همه جا همین کار را می کنیم بقول مرحوم صاحب معالم در روایات امر به اندازه ای در استحباب استعمال شده که شهرت به خود گرفته است.حالا این حرف صاحب معالم را هم نگوییم.اما علی کل حال ما در قران زیاد داریم که امر را برای استحباب حمل می کنیم،برای خاطر اینکه در روایات آمده این امر واجب نیست.

    حق حصاده یک حق است،یعنی آن کسی که می آید سر خرمن عرف برایش حق درست می کند و مانعی ندارد که مثلا درخت خرما یک زکات داشته باشد که«خذ من اموالهم صدقه»می گوید،یک حق یوم حصاد داشته باشد که و آتوا حقه یوم حصاده »می گوید.لذا آن و آتوا حقه یوم حصاده»یک جای خاصی است الان هم در میان عرف مسلم است مه این گدایی که می آید سر خرمن نباید مأیوسش کنی.این گداها می رفتند نخلستانها و صاحبان نخلستانها در باغ را می بستند و راهشان نمی دادند ،آیه شریفه آمد که این حق دارد و آتوا حقه یوم حصاده. لذا این مربوط به زکات هم نیست.نه شما بگویید واجب هم باشد باز هم منافات ندارد،چون یک کدام می گوید:صدقه یعنی 9 چیز،می گوید آتوا الزکاة در 9 چیز،یک کدام هم می گوید و آتوا حقه یوم حصاده .خب اینها حمل مطلق بر مقید و اینها هم نیست بلکه دو تا مثبت است که یکی حق یوم حصاد درست می کند،یکی هم صدقه معمولی درست می کند،یعنی اگر نصاب معین پیدا کرد،باید یک دهم آن را بدهد.

    ولی این «و آتوا حقه یوم حصاده »اصلا ارشاد است و تابع مایرشد الیه اش است گاهی گدا پرور است،خب اصلا در باغ را ببند،بگو برو گم شو.گاهی گدا محتاج است اینجا واجب است چیزی به او بدهیم.بقول حضرت امام اگر راستی بدانم محتاج است باید عبایم را به او بدهم،نه خرما در وقت برداشت محصول.یک دفعه هم بین بین است،مستحب مؤکد است که چیزی به او داد .اصلا چشمش به این درخت خرما بیفتد و تو اصلا چیزی به او ندهی،این اصلا برکت ندارد،چشمش به این درخت زردآلو بیفتد و تو چیزی به او ندهی،اصلا برکت ندارد،لذا اینجا هم عقل ما می گوید واجب است چیزی به او داد.لذا و آتوا حقه یوم حصاده »یک امر ارشادی است،تابع مایرشد الیه است،که گاهی می شود حرام،گاهی می شود واجب،گاهی می شود مستحب و گاهی هم می شود مستحب مؤکد و مواردش فرق می کند ،هیچ ربطی هم به آن آیه زکات ندارد جمعش هم هیچ منافاتی با هم ندارد.الان هم چنین است و اگر کسی بخواهد بگوید و آتوا حقه یوم حصاده نسخ شده است،الان هم باید بگوید و آتوا حقه یوم حصاده »نه استحباب دارد نه وجوب،در حالی که مسلم بعضی اوقات وجوب دارد،بعضی اوقات استحباب مؤکد دارد،بعضی اوقات استحباب دارد،بعضی اوقات هم که گداپرور باشد،حرام است.

    بنابر این اینها دو تا مثبت است مثل اینکه بگوید :اکرم العلماء،بعد بگوید اکرم الطلاب.اینها چه ربطی به هم دارد که این آن را نسخ کند یا آن این را نسخ کند؟خب طلبه ها را باید حتما اکرام کرد،حالا بگویید اکرم العلماء آمده و اکرم الطلاب را نسخ کرده است.این عین همان است.حالا اگر در قران هم آمده بود که صدقه یعنی 9 چیز ،یعنی مثل اینکه راجع به مستحقین زکات در قران آمده است،اگر موارد زکات هم در قران آمده بود،مثل اکرم العلماء،اکرم الطلاب می شد.نسخ برای چه،خب به هر دو عمل می کنیم.

    اگر کسی بگوید فقها نگفته اند ،می گوییم خیر فقها گفته اند.بعد صحبت می کنیم فقها انفاق را یک واجب تکلیفی می دانند،قران هم بیش از 100 جا امر به انفاق دارد که این یک مصداق از آن انفاق عام است.مرحوم کلینی در اصول کافی بیش از پانصد روایت راجع به انفاقات دارد،چه کسی گفته است واجب نیست؟حالا بگویید مستحب است.اما قرینه به می گوید مستحب است و الا اگر ما باشیم و ولو خلی و طبعه،اگر آیه شریفه بجای صدقه هم گفته بود 9 چیز نظیر اکرم العلماء و اکرم الطلاب بود،همین طور بود که هیچ کدام اینها با هم منافات ندارند اینجا هم هیچ کدام با هم منافات ندارند نسخ آنجاست که یکی مثبت باشد،یکی منفی تا حمل مطلق بر مقید کنیم.که معنای نسخ هم حمل مطلق بر مقید زمان است.در حمل مطلق بر مقید فردی،یا حمل مطلق بر مقید زمانی در همه اش باید یک نفی باشد یک اثبات و الا در مثبتین یا منفیین،حمل مطلق بر مقید نمی شود،مگر اینکه قرینه ای در کار باشد.

    یوم حصاد در« و آتوا حقه یوم حصاده»را به درو کردن گندم معنا کرده اند،ولی چیدن میوه یوم حصاد است،درو کردن گندم یوم حصاد است،برداشت کردن عدس و لوبیا و اینها یوم حصاد است ،یوم حصاد یعنی روز چیدن و این گاهی در گندم و جو است،گاهی در میوه.بالاخره اولا ما در آیه نداریم که9 چیز،نه غیر 9 چیز،بلکه نه 9 چیزش را داریم،نه حصرش را.وقتی چنین باشد آن می گوید صدقه بده،آن هم می گوید حق یوم حصاد بده،پس نه این ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد.

    حالا به واسطه روایات صدقه به 9 چیز معنا شد،بگوییم حصر هم معنا شد،برای اینکه مفهوم عدد است ولادت بر حصر دارد یعنی 9 چیز،لاغیر می گوییم خب زکات 9 چیز است لا غیر،اما حق حصاد چه؟آن مربوط به زکات نیست که در روایات زکات یوم حصاد هم آمده است بجای و آتوا حقه یوم حصاده گفته اند زکات.این زکات معنی لغویش مراد است یعنی نمو است،یعنی کسی که می آید سر خرمن نمی شود که هیچ چیز به او ندهی عقل ما می گوید نمی شود، آیه شریفه هم می گوید بده.اما از باب زکات بدهد ؟نه.

    لذا در زکات می گویند از باب زکات وقتی به یک حد معینی رسید- مثلاً 144 من- یک حد معینی- یعنی- عُشر- را بده. آن «آتوا حقه یوم حصاده» چقدر؟ آن هم هر کس به اندازه کَرَم خودش و یک دفعه عاطفه ات گل نکند همه اش را به فقیر بدهی بعد دست خالی بیایی خانه. این هم عقل می گوید یعنی «و مما رزقناهم ینفقون»[2]یعنی آنچه خدا به تو داد مال خودت است، اما انفاق هم باید باشد. این درخت میوه مال خودت، اما این آقا که حالا آمده یک مقدار زرد آلو به او بده تا برود. علی الظاهر دو تا آیه هیچ ربطی به هم ندارد.

    اگر هم کسی خیلی پافشاری می کند، بگوییم «و آتوا حقه یوم حصاده» تکلیف است و «خذ من اموالهم صدقه» وضع است، آن حکم تکلیفی را می گوید، این حکم وضعی را و ربطی به هم ندارد برای اینکه باب زکات وضع است، یعنی فقراء به نحو عشر در مال این آقا شریک هستند، در این گندمها شریک هستند اما «و آتوا حقه یوم حصاده» یک تکلیف است، یعنی اگر هم ندادی حرام نیست، اما یک تکلیف عقلی ارشادی را زیر پا گذاشته ای.

    و علی کل حال آیه «و آتوا حقه یوم حصاده» و آیه «خذ من اموالهم صدقه»دو تا مثبتی است که ربطی به هم ندارد و هر کدامش جای خودش را دارد و این در صورتی است که ما صدقه را حصر معنا کنیم. اگر هم حصر نفهمیم یا اینکه بگوییم آیه که چیزی ندارد دیگر آن یک آیه مجملی است، این هم یک آیه مبیّنی است و اجمالش را تالی تلو قرآن یعنی عصمت باید معلوم بکند.

    لذا چون ایشان اشکال کردند بقول ایشان یک اشکال دیگر وارد می شود و آن این است که «و آتوا حقه یوم حصاده» می گوید آن وقتی که می خواهی بچینی، ولی خذ من اموالهم صدقه می گوید آن وقتی که خوشه کرد. خب وقتی چنین باشد دو زمان است که نه این ربطی به آن دارد، نه آن ربطی به این دارد.

    آیه 145 از سوره انعام- سوره 6- «قل لا اجد فیما اوحی الیّ محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانه رجس او فسقاً اهل لغیر الله به»، یگو من در خوردنیها چیزی که حرام باشد نیافتم، مگر میته و دم مسفوح یعنی خونی که ریخته بشود، نه خونهایی که جزء گوشت است و گوشت خوک «او فسقاً اهل لغیر الله به»، یعنی گوسفندی که بتام بت سرش را ببرند. اهلال یعنی گفتن الله اکبر، یا گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، گاهی می گفتند بسم الصنم بسم عزی، ولی مسلمانها می گفتند بسم الله الرحمن الرحیم. من غیر از اینها «لا اجد اوحی الیّ محرماً».

    گفته اند این آیه نسخ شده است به چه چیزی نسخ شده است؟ گفته اند به 100 آیه، به 1000 روایت، به مثل گوشت سگ، گوشت گربه، گوشت روباه که نجس العین هم نیستند، اگر آنها را ذبح شرعی بکنند پاک هستند گوشتشان هم پاک است، اشکال در این است که آیا نماز دارد یا نه و آیا خوردنش حلال است یا نه؟ خب مسلم خوردنش حرام است اما پاک است. خب حالا گوشت گرگ و پلنگ- از دنده ها- و گوشت روباه و خرگوش و گربه- از حیوانات اهلی و غیر اهلی- همه اینها خردنش حرام است یا گوشت حشرات خوردنش حرام است می گویند چین همه چیز می خورند جز گلوله- گلوله هم اگر توی سرش بیاید که هیچ- و الا سوسک می خورند، موش می خورند بعضی از روشنفکرها می روند آن جا موش خوردشان می دهند، همینطور که الان در تهران کله جنگ و قورباغه خیلی هم گران است اگر مثلاً چلو کباب 2000 تومان و 3000، تومان است. آن 10000 تومان است خب همه اینها حرام است، حالا قورباغه باشد که غربیها می خوردند، یا موش و سوسک باشد که شرقیها می خروند، دیگر تفاوتی نمی کند. خب همه اینها در این آیه نیامده است پس آیه نسخ شده است.

    می گوییم آقای عزیز اگر آیه نسخ شده باشد معنایش این است که میته و دم مسفوح و لحم خنزیر، خوردنش طوری نباشد، اما سگ و روباه و موش و اینها طوری باشد.اگر نسخ شده باشد معنایش این است  یعنی حکم نیست و حکم بعدش هست و کسی که نمی تواند این جورها بگوید، پس نسخ نیست. حالا که نسخ نیست اگر ان آیه حصر داشته باشد، حصر اضافی است، یعنی در مقابل این بت پرستها که مرده می خورند، ذبح شرعی نمی کردند، خون می خوردند، گوشت خوک می خوردند، قرآن فرمود اینهایی که شما می خورید نه، همه اینها حرام است. ولی این در مقام بیان این نیست که بگوید چه چیزی حلال است، چه چیزی حرام، پس می شود حصر اضافی. مثل اینکه بگوید اکرام نکن الاعلماء، این یعنی اکرام نکن طلاب را؟ این که دلالت ندارد، بلکه اکرام نکن الاعلماء را در مقام مجلس است، که آن مجلس مختص به علماست، نباید غیر علماء بیایند. لذا می گوید نیایند، الا علماء یا اکران نکن الاعلماء را، که به این می گویند حصر اضافی، خب حصر اضافی این است که آن آیه اول 3، 4 چیز گفته است، آیه دیگری در اول همین سوره انعام 7، 8 چیز گفته است [3] یک آیه دیگر 2، 3 چیز دیگر گفته است، بعضی را هم روایات گفته است، لذا بر روی هم باید ببینیم روایات اهلبیت (ع) چه چیزی را گفته اند هر چه در روایات اهل بیت (ع) هست که در قرآن هم هست، اینها را می گوییم حرام است.

    در روایات یک قاعده کلی هم آمده که الان هم در رساله ها آمده است که کدام پرنده، کدام حیوان حلال گوشت است، 7، 8 تا مصداقش در جای دیگر آمده است، 10، 20 تا مصداقش هم در روایات آمده است، بعد هم روایات ما یک قاعده کلی دست داده است که در رساله های عملیه هم آمده است.

    یک حرف دیگر هم هست ببینید شاید این حرف خوب باشد و آن این است که این آیه می فرماید «الا ان یکون میتۀ اودماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانه رجسٌ» بگوییم علت معمم است و مخصص، لذا هر چه رجس است، حرام است. آن وقت میته و دم مسفوح و لحم خنزیر و کلب و حرّه و ارنب و ذئب و اسد چون رجس است حرام است. آن وقت بگوییم این میته و دم مسفوح و لحم و خنزیر خصوصیت ندارد، بلکه رجس خصوصیت دارد، برای اینکه اگر علت آمده علت معمم است و مخصص، یعنی موضوع را بردار، علت را جایش بگذار. مثلاً اگر گفت اکرم زیداً لانه عالم، زید هیچ، بگو اکرم عالم، معنای علت معمم است و مخصص هم این است.

    اگر این را هم بگویید این جور می شود که قرآن یک کلی گفته، که «لا نه رجس» دیگر اهلبیت (ع) باید معنا کنند که رجس چیست. هر چه آنها گفتند حرام است رجس است و آیه شریفه هم دال بر آن است. ان وقت دیگر حرف این آقایان سالبه به انتفاء موضوع می شود.

    آیه روز شنبه آیه 67 از سوره نحل- سوره 16 است که می فرماید «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً». سکراً را مست کنند معنا کرده اند و گفته اند آیه می فرماید و من ثمرات النخیل، اینها نعمتهای خدا است اعناب از نعمتهای خدا است، از این نعمتهای خدا بخورید، مسکر باشد، یا غیر مسکر. گفته اند: مسکر را که نمی شود خورد پس بنابراین آیه نسخ شده است به آیه «انما الخمر و المیسر».

    حتماً این را مطالعه کنید ببینیم روز شنبه ان شاء الله در این باره، چه باید بگوییم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد.

     



    [1] - سوره توبه،آیه103

    [2] - سوره بقره آیه 3

    [3] - ظاهراً مراد حضرت استاد آیه 3 از سوره مائده است، چون در اول سوره انعام چنین آیه ای نداریم.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365