جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: استثناء متعقب للجمل به آخری برمی گردد یا به جمیع؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 210
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۳/۲۳

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    بعضی از رفقا تذکر داده اند که راجع به مفهوم مخالف صحبت شد ، اما راجع به مفهوم موافق صحبت نشد و معلوم است که این ایراد واردی است و باید دو، سه روز قبل که راجع به استثنای متعقب جمل وارد بحث شدیم، باید آنجا تذکر داده باشند . ولی علی کل حال این بحث مفهوم موافق خیلی مفید است و باید بحث کنیم . حالا امروز آن بحث استثنای متعقب للجمل را که ناقص مانده است بحث می کنیم تا تمام بشود ، اگر امروز این بحث تمام شد ، فردا راجع به مفهوم موافق صحبت می کنیم و بعد ان شاء الله می رویم در فصل دیگری .بحث روز چهار شنبه این بود که اگر گفت:اکرم العلماء واکرم الطلاب و اکرم خدامهم الا الفساق منهم، این الا الفساق به کدام می خورد؟آیا به آخری می خورد یا به اول و دوم می خورد ؟ بین بزرگان اختلاف است و ما مدعی شدیم به همه می خورد ، یعنی اگرقرینه در کار نباشد ، ظهور کلام این است که به همه بخورد ، پس می شود : اکرم العلماء الا الفساق منهم،اکرم الطلاب الا الفساق منهم ، اکرم خدام العلماء و خدام الطلاب الا الفساق منهم ومی گفتم که این ظهور گاهی خیلی قوی است ، گاهی ضیف است ، اما ضعیفی نیست که ظهور از دست ماگرفته بشود .گفتم مثلاً اگر بگوید : اکرم العلماء و الطلاب و خدامهم الا الفساق منهم ، این خیلی ظهور دارد که به همه بخورد . اما اگر فعل تکرار بشود و بگوید : اکرم العلماء و اکرم الطلاب و اکرم خدامهم الا الفساق منهم ، این خیلی ظهور دارد که به آخری بخورد ، اما به اولی و دومی هم می خورد و ظهوری نیست که بخواهیم از او دست برداریم و خلاصه حرف ما این بود که عرفاً ظهور کلام این است که استثنای متعقب جمل مال همه است الا ما اخرجه القرینه که آن قرینه برایمان کار می کند.فرض ماآنجاست که قرینه نباشد ، که ما گفتیم : به همه می خورد ،اما اگر دلیل باشد ، آن دلیل متبع است ، حالا اجماع باشد ، یا یک قرینه خارجیه باشد ، یا یک قرینه داخلیه باشد؛ از خارج می داند که باید همه علماء رااکرام کرد ولو این که بد هم در بینشان هست . همین جور هم است ، لذا بسیاری از مراجع عالی مقام – در گذشته و الان – می گویند که باید این حوزه ها راتقویت کرد،این حوزه ها خانه امام زمان است و لو در این خانه امام زمان بعضی از درس نخوان ها هم هستند ، یا العیاذ بالله بعضی از فساق هم هستند ، باشند . باید باغ را آب داد و لو این که خیلی از این آب ها را علف هرزه ها بخورند . به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی " رضوان الله تعالی علیه " که می فرمودند : خانه امام زمان است ، قطع دارم که باید این خانه را نگاه بدارم و بهترین راه برای مصرف سهم امام و خمس ،آباد کردن خانه امام زمان است . بعد هم می فرمودند و لو این که در این خانه منجلابی هم هست ،علف هرزه هایی هم هست ، چیز های به درد نخوری همدر این خانه هست، اما باید این خانه را حفظ کرد . خب این قرینه می شود برای این که به آخری بخورد، پس این جور می شود که اکرم العلماء و اکرم الطلاب و اکرم خدامهم الا الفساق منهم ، یعنی این استثناء به آخری می خورد .این در صورتی است که قرینه باشد ، اما اگر قرینه نباشد ، به همه می خورد و این جور می شود که نباید به علماء فاسق پول داد ، به طلاب فاسق هم نباید پول داد و این پول مختص می شود به عدول ،که آن ها هم الشاذ کالنادر و النادر کالمعدوم.بحث تا این جا تمام شد.حالا سه تا مطلب این جا هست ، که باید روی این سه تا مطلب بحث کنیم . مطلب اول این است که اگر شما گفتید به آخری می خورد ، حالا اول و دوم چه ؟ نمی دانیم آیا قدر متیقن این آخری است . پس به اول و دوم می خورد یا نه ؟اصاله العموم می گوید : نه؛ اصاله العموم می گوید : اول و دوم به حال خود باقی است و این استثناء به آن آخری خورده است ، عقلاء تضاء می کند . حالا اگر می خواهید اسم این را مجمل بگذارید ، طوری نیست ، بگوید : مجمل است ، اما مجمل آنجائی است که یک جمله ای باشد که معنا نداشته باشد، ندانیم معنایش چیست ،ولی این جا می دانیم معنایش چیست ،اما نمی دانیم کار کردش چقدر است ، آیا می تواند به همه بخورد ، یا باید به آخری بخورد . ولی علی کل حال مرحوم آخوند ، یا دیگران اسمش را مجمل گذاشته اند ، اما آنچه بین همه مشترک است این است که اگر شک کردیم به اول ودوم می خورد یا نه ، مسلم به سوم هم می خورد ودراین باره حرفی نیست ، برای خاطر این که اگر به اول و دوم بخورد ، به سوم هم می خورد ، اگر هم به اول و دوم نخورد ، باز به سوم می خورد .اول و دوم چه؟ اصاله العموم به حال خود باقی است .از نظر ما این اصاله العموم اشکالی ندارد ،

     

     

    اما از نظر مرحوم آخونداین اصاله العموم اشکال دارد[1]  وایشان شاید بیش از صد جا در کفایه می فرمایند : اگر چیزی باشد که اسمش را محتمل القرینه می گذاریم ، از این محتمل القرینه ، چیزی بر نمی آید ، اما مانع از اصاله العموم است ، مثل این آدمهای بد جنسی که چیزی به خودشان نمی رسد ، اما مانع از رسیدن چیزی به دیگران می شوند.مرحوم آخوند این را همه جا می گویند، دلسلشان هم این است که اصاله العموم برای آن جا که شک کنیم قرینه هست ، یا نه، مخصص هست یا نه،اما یک چیزی هست ، نمی دانم قرینه است یا نه ، اصاله العموم این عرضه را ندارد که این را بر دارد . این حرف مرحوم آخوند در همه جاست .ما هم به مرحوم آخوند جواب دادیم که اصاله العموم این جا آمده است که اگر شک در عام کردیم ، بگوئیم : عام به حال خود باقی است . حالا این شک ما گاهی ناشی از این است که قرینه هست یا نه ، گاهی هم ناشی از این است که این چیزی که هست قرینه است یا نه . این منشأ شک است و منشأ شک نمی تواند به اصاله العموم ضرر بزند . دلیل ما همه جا همین است . حالا این جا هم همین را می گوئیم ، که اصاله العموم در جمله اول کار می کند ، در جمله دوم هم کار می کند و آن استثنایی هم که آمده است نمی تواند مانع بشود و آن استثنایی که آمده است ، فقط به آخری می خورد ، برای این که آخری قدر متیقن است .مطلب دومی که این هم مهم است و آقایان هم در اصول نفرموده اند و شما باید بفرمائید ، این است که تفاوت نمی کند این استثناء متصل باشد ، یا منفصل باشد ، به نحو استثناء باشد ، یا به نحو قید باشد . همه اقایان به استثنای متصل مثال می زنند ، مثل همین مثالی که من زدم ، می گوید : اکرم العلماء و اکرم الطلاب و اکرم خدامهم الا الفساق منهم آن وقت روی این بحث می کنند که آیا به کدام یک می خورد . حالا شما به مستثنای منفصل هم مثال بزنید ، مثلاً گفته است:اکرم العلماء و اکرم الطلاب واکرم خدامهم ،تمام شد. یک دلیل دیگر گفت: لا تکرم الفساق منهم. نمی دانیم به کدام یک می خورد ، آیا به اولی ، آیا به دومی ، آیا به آخری ، به کدام یک می خورد؟

    در حالی که بعضی از بزرگان مثل مرحوم نائینی می فرمایند: اگر این باشد،دیگر حتماً نمی تواند به اولی و دومی بخورد، اما من عقیده دارم که این جا اتفاقاً ظهور بیشتر است که به همه می خورد ، ظهور مستثنای منفصل خیلی بهتر از مستثنای متصل است در این که به همه بخورد ، مثلاً در یک جلسه ای به شما گفت: اکرم العلماء ، اکرم الطلاب ، اکرم خدامهم و تمام شد ، در یک جلسه دیگر گفت : لا تکرم الفساق منهم ، این خیلی ظهور دارد که به همه بخورد؛ به کلام قبلی بخورد . اگر کسی در مستثنای متصل شکی داشته باشد، برای این که بگوید : چیزی که به خانه رواست ، به مسجد حرام است ؛ این پهلوی این واقع شده ، پس استثناء به آخری می خورد ، اما در مستثنای منفصل دیگر این حرف ها هم نیست و ظهور خیلی قوی میش ود که به همه بخورد .بحث امروزمان این شد : مقدمه اولمان این بود که اگر کسی حرف مرا نزند و بگوید : ما چنین ظهوری نمی بینیم ، بنابراین کلام مجمل است ، باید قدر متیقن گیری کرد خب قدر متیقن می شود آخری و اما وجهی ندارد که به طور کلی دست از مستثناء برداریم ، برای این که قدر متیقن دارد ، قدر متیقن آخری است ، پس بنابراین به اولی و دومی نمی خورد و اصاله العموم دارد . این مطلب اولمان بود. این است که ما که قائل شدیم به ظهور و آن آقایانی که قائل شدند به اجمال ، هممه در مستثنای متصل حرف می زدیم ، همه حرف ها در مستثنای متصل است . حالا اگر مستثناء منفصل شد ، من عرض می کنم در مستثنای منفصل دیگر ظهور خیلی عالی است که به همه بخورد ، برای این که عرف می گوید : این الا الفساق منهم مربوط به کلام اول است و کلام اول اکرم العلماء ، اکرم الطلاب و اکرم خدام منهم است . پس اگر بخواهد به کلام قبلی بخورد و این جا اگرکسی بگوید : باز هم به آخری می خورد ، خیلی بی وجه است .علی کل حال حرف دوم این شد که لا فرق بین المتصل و بین المنفصل ،بلکه قضیه منفصل روشن تر از قضیه متصل است و این که استثناء به همه می خورد .چنان چه مثلاً اگر بگوید : الا الجهال منهم ، قرینه است که به آخری می خورد ، چه متصل باشد ، چه منفصل ، مثل اینکه گفت : اکرم العلماء و الطلاب والخدام الا الفساق منهم . خب معلوم است که به آخری می خورد ، برای این که طلبه و عالم دیگر جاهل نمی شود . اما اگرگفت: الا الفساق منهم، دیگر به همه می خورد . مگر این که شما بگوئید : اصلاً عالم و فاسق هم مثل علم وجاهل است ، با هم تهافت دارد ، با هم تباین دارد ، مگر می شود عالم باشد و فاسق هم باشد ؟

    مطلب آخر این است که اگر استثناء یک فرد است ،آیا می تواند به همه بخورد یا نه ؟ مثلاً گفت : اکرم العلماء والطلاب والخدام الا زید و این زید هم در علماء هست ، هم در طلاب هست ، هم در خدام ، حالا به کدام یک می خورد ؟ آیا به همه می خورد یا به آخری می خورد ؟

    در این جا یک حرفی جلو می آید و آن این است که آیا استعمال لفظ در اکثر از معنا جائز است یا جائز نیست ؟ما تبعاً لاستادمان می گوئیم : جائز است ، بلکه بعضی اوقات مستحسن هم است ، مثل همین جاها . به قول مرحوم حاج شیخ – یا در درر، یا در درس –می فرمودند : می گوید،حسنم را بده ، می خواهم اسمش را بردارم و دو معنا را اراده کرده است ، یکی زیبا ، یکی هم این که اسمش را می خواهم حسن بگذارم . خب این استعمال شیء در اکثر از معنا ست ، که مرحوم حاج شیخ گفته بودند خیلی هم زیباست . در اشعار هم لفظ در اکثر از معنا زیاد استعمال شده است و قابل انکار نیست .

    لذا ما این جا می گوئیم : به همه می خورد ، استعمال شیء در اکثر از معنا ست ، خیلی هم زیباست ، گفته است : اکرم العلماء والطلاب و الخدام ، الا زید، یعنی زید در خدام ، زید در طلاب و زید در علماء ، استعمال شیء در اکثر از معنا می شود ، خیلی عالی هم است . اما مثل فتوای مرحوم آخوند "رضوان الله تعالی علیه " که اگر یادتان باشد در اول کفایه خیلی داد و فریاد دارد ، که استعمال شیء در اکثر از معنا جائز نیست ، بعد هم هو می کنند؛ می فرمایند: هر که بگوید : جائز است ، لوچ است ، آدم لوچ،یکی را دو تا می بیند و استعمال شیء در اکثر از معنا یعنی یکی را دو تا دیدن و این مختص به لوچها است .[2] مرحوم آخوند هو می کنند .ولی ما از هوی مرحوم آخوند هم در نمی رویم و می گوئیم : استعمال شیء در اکثر معنا خیلی عالی است ، هر کدامش موضوع له دارد و لفظ را گفتیم ودر سه تا معنا استعمال کردم و این لوچ و یکی را دو تا دیدن و امثال این ها هم مربوط به خارج و تکوین است ، که هیچ ربطی به عالم مفاهیم ندارد .

    حالا اگر کسی حرف مرحوم آخوند را بزند ، خب جاز نیست .

    حالا که جائز نیست چی ؟ حتماً به آخری می خورد ، برای این که این قدر متیقنش است . بعید است که انسان بگوید : شک دارم که آیا به اولی می خورد ، یا به دومی ، یا به سومی ، تا مجمل بشود ، نظیر علم اجمالی ، که گفته : اکرم زید، نمی دانم زید بن عمرو است ، یا زید بن بکر ، علم اجمالی اقتضاء می کند احتیاط کنیم و این جا بعید است که انسان این جور بگوید . مرحوم آخوند هم که می فرماید : استعمال شیء در اکثر از معنا جائزنیست ، باید بگویند: به آخری می خورد . اما نمی دانم این لفظ مجمل در کلام آخوند چه معنایی دارد ، یعنی مجمل می شود ، به هیچ کدام نمی خورد ، این که نمی شود گفت .در مانحن فیه این جور بگوئیم که علم اجمالی داریم که آیا به اولی می خورد ، یا به دومی ، یا به سومی ،دیگر نمی شود بگوئیم : قی است . مثلا این جور بگوئیم . ولی علی کل حال مثل این که اگر بدهیم دست عرف می گوید :خیلی خب استعمال شیء در اکثر از معنا نکن. پس آن قرینه است که حتماً به آخری می خورد . باز قدر متیقن آخری می شود .بنابراین اگر استعمال شیء در اکثر از معنا را جایز بدانید ، که ما جائز می دانیم ، مسلم می شود از زید سه تا معنا پیدا کرد ، بنابراین ظهور پیدا می کند که به همه می خورد . اگر هم فتوایتان این است که استعمال شیء در اکثر از معنا جائز نیست ، باید بگوئید: حتماً به آخری می خورد . مگر این که کسی این جا ، مثل مرحوم آخوند بگوید : مجمل می شود ، به هیچ کدام نمی خورد . این فرمایش مرحوم آخوند خیلی بعید است لذا حق مطلب این است که اگر گفتیم :نه، باز هم قدر متیقن آخری است . نمی دانم به اولی و دومی می خورد یانه ، اصاله العموم می گوید : عام به حال خود باقی است ، به اول و دوم نمی خورد .

    دیگر این جا چیزی نداریم و چون که این مفهوم موافق را درآن فصل قبلی صحبت نکردیم ، ان شاءالله فردا راجع به مفهوم موافق صحبت می کنیم . مفهوم موافق به سه قسم تقسیم می شود که فردا ان شاءالله عرض می کنیم .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] - کفایه الاصول ، ص274.

    [2] - " قد اختلفوا فی جواز استعمال الفظ فی اکثر من معنی علی سبیل الانفراد و الاستقلال –بان یراد منه کل واحد ، کما اذا لم یستعمل الا فیه –علی اقوال . اظهرها عدهم جواز الاستعمال فی الاکثر عقلاً ...وبالجمله لا یکاد یمکاستعمال واحد لحاظه وجهاً لمعنیین وفانیاً فی الاثنیین الا ان یکون اللاحظ احوال العینیین "."کفایه الاصول ، ص53".

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365