جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: آیا عام مخصص در ما بقی حجت است یا نه ؟ بررسی قول مرحوم آقای بروجردی
    موضوع درس:
    شماره درس: 189
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۱۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

     استاد بزرگوارما حضرت آیت الله العظمی بروجردی در باب عام مخصص[1] یک ابتکاری دارند،که انصافاً ابتکار خیلی بالاست ، چون ذوق ادبی ایشان خیلی بالا بود در این گونه مطالب هم انصافاً از نظر ذوق حرف های خوبی دارند . مرحوم آقای بروجردی ، حرف استادشان آقای آخوند را قبول نداشتند ، که در عام مخصص ، عام ما در عموم استعمال شده به اراده استعمالی نه اراده جدّ ووقتی که تخصیص امد ، به جدّ می خورد ، نه به استعمال ؛ کاشف از این است که جدّ مولا روی استعمال نبوده است . ایشان این را قبول نداشتند و ردّ مرحوم آخوند را هم نظیر مرحوم آقای نائینی " رضوان الله تعالی علیه " می فرمودند .حرف ایشان – مرحوم نائینی – این بود که عام را در عموم استعمال کرده است ، وقتی که خاص بیاید ، کاشف از این است که این عام عمومش اراده نشده است و وقتی که عموم عام اراده نشده باشد ، اصلاً اراده جدّی و اراده استعمالی سالبه به انتفاء موضوع می شود ؛ به قول ایشان اساسش نابود می شود. برای این که اساس این حرف این بود که عام در عموم استعمال شده ، وقتی به خاص برخورد بکنیم ، کاشف از این است که این عام در عموم استعمال نشده است ؛ به یقول ایشان ینعدم اساس کلام مرحوم آخوند ، یعنی اراده استعمال و اراده جدّی .به آقای بروجردی عرض می کنیم : استاد شما ؛ مرحوم آخوند این جور می فرمایند که وقتی خاص آمد ، کاشف از این است که در

    عموم استعمال شده ، اما به داعی استعمال ، نه به داعی عمل و این که شما می فرمائید : وقتی که عام آمد کاشف از این است که این عام در عموم استعمال نشده است ، مرحوم آخوند این را نمی گویند .

    شاهکار مرحوم آخوند همین است که می فرمایند: لفظ کل همه جا در عموم استعمال می شود و اصلاً ما جائی را نداریم که لفظ کل در عموم استعمال نشود و وقتی که لفظ کل را با مدخولش بیاورد ، جداً در عموم استعمال می کند و این که مرحوم آقای نائینی می گفتند : هزل است ، نه، شوخی و دروغ و این ها نیست ، بلکه عام را جداً در عموم استعمال می کند.اما آیا این اراده عموم برای استعمال است ؟ برای ضرباً للقانون است ؟ برای ترغیب و تحریص است ؟برای چیست ؟خب یک مقدار تفحص می کنیم ،اگر تخصیصی پیدا نکردیم ، می گوئیم : برای جدّ است جد به چه معنا؟ برای عمل است ؛ مکلف باید به این اکرم العلماء عمل کند . اما یک دفعه تخصیص پیدا می کنیم ، این تخصیص گاهی کاشف از این است که این می خواسته تأکید بکند ، اسم این را مجاز می گذاریم . این می خواسته بگوید: رجل را اکرام بکن ، اما در ضمن هم می خواسته بگوید : واحد کألف است ، لذا گفته است : اکرم العلماء . آن قرینه کاشف از مجاز است ، یعنی حقیقت ادعائیه .گاهی آن قرینه کاشف از این است که آن را ضرباً للقانون گفته است ؛ تسهیلاً للامر ، برای این که جمع وجور بکند اول کلی گفته است . اسم این را هم اراده استعمالیه می گذاریم .گاهی هم آن کاشف ازاین است که اراده جدّ روی اکرم العلماء هست . لذا این اکرم العلما ء همیشه در ما وضع له استعمال شد ، گاهی حقیقت و گاهی مجاز و گاهی ضرباً للقانون .پس این که مرحوم نائینی می گفتند:هزل است، نه قانون است، هزل نیست،این که آقای بروجردی می فرمایند :کاشف از این است که در عموم استعمال نشده است ، می گوئیم :کاشف از این است که در عموم استعمال شده، ضرباً للقانون ؛ تسهیلاً للامر .پس این که ینعدم اساس کلام مرحوم آخوند ،نه ، وقتی خاص بیاید لا ینعدم ، بلکه می گوئیم : این تخصیص که آمده است ، تبصره به آن بزند و هزار تا تبصره هم برایش بیاید ، ضرری به عموم عام  نمی خورد. ولی آقای بروجردی خیلی اصرار داشتند که وقتی تخصیص آمد کاشف از این است که این عام در عموم استعمال نشده است ، پس بنابراین عام مخصص است و باید برویم دنبال این که آیا عام مخصص مجمل است یا نه ؟ یا این که در ما بقی حقیقت است ، الا این که ایشان در باب ادبیت ، من جمله این جا می فرمایند : ما اصلاً مجاز نداریم ؛ هیچ جا نداریم که لفظ در ما وضع استعمال نشود و این که قدمای اصحاب مجاز و حقیقت درست کرده انند ، ما مجاز نداریم ، همه جا لفظ در ما وضع له استعمال می شود .آن وقت این استعمال لفظ در ما وضع له را سه قسم می کردند ، می فرمودند : گاهی لفظ را می آورد و در ذهن مستمع مستقر می کند ، مثل این که می گوید : اکرم العلماء ، علماء را می آورد درذهن ، مستقر می کنددر همه علماء و قرینه ای ، چیزی که غیر از این باشد ، نیست . خب لفظ در ما وضع له استعمال شده ، حکم هم آمده است ؛ وجوب اکرام برای همه ، همه . اسم این را حقیقت می گذارند . قسم دوّم : می فرمودند : لفظ را در ما وضع له استعمال می کند ، الا این که این رامعبر برای یک معنای دیگر قرار می دهد ، مثلاً در رأیت اسداً یرمی ، این اسداً را در همان حیوان مفترس استعمال می کند الا این که وقتی مستمع حیوان مفترس را در ذهن آورد ، این را باید یرمی ، معبر قرار می دهد ، پل قرار می دهد برای رجل شجاع . می شود تعدد تصور ؛ اول لفظ را در ما وضع له استعمال می کند ، ثم ما وضع را با قرینه برای یک معنای دیگر معبر قرار می دهد ، مثلاً می گوید : رأیت اسداً یرمی ، اسددر ما وضع له استعمال شده ، یرمی ما را از اسد حیوان مفترس به رجل شجاع می برد . اسم این را مجاز می گذاریم . آقایان ، یعنی ادباء می گویند : در رأیت اسداً یرمی ، اسد در رجل شجاع استعمال شده است و یرمی قرینه است که دروغ نباشد . یا کسانی که حقیقت ادعائیه قائل بودند ، می گویند : و لو این که اسد را در رجل شجاع استعمال می کند ، اما برای این که اول ادعا می کند ، آن اسد دو تا مصداق دارد و با یرمی آن مصداق رجل شجاع را اراده می کند، این را حقیقت ادعائیه می گویند . مرحوم آقای بروجردی می گفتند : نه این ، نه آن ، یک معنی بهتر هست و آن این است که لفظ در ما وضع له استعمال می شود ، مثلاً از اسد همان حیوان مفترس اراده می شود ، الا این که یرمی را می آورد ، این حیوان مفترس را معبر قرار می دهد ، پل قرار می دهد برای مستعملٌ فیه و آن مستعملٌ فیه رجل شجاع است و پس اسد در رجل شجاع استعمال نشد ، اسد در همان حیوان مفترس استعمال شد،الا این که تسلسل خواطر رجل شجاع را موضوع حکم قرار می دهد.ایشان راجع به عام و خاص هم همین را می فرمودند ، اما جور دیگر ؛ می فرمودند: وقتی که می گوید : اکرم العلماء ، در علماء استعمال می شود ، الا این که لا تکرم الفساق منهم ، یا الا الفساق منهم بعضی از آن را مستقر می کند ،بعضی از آن را هم معبر قرار می دهد ، یعنی آن قرینه می شود برای این که بعضی ازآن در ذهن مستقر بشود و بعضی ازآن از ذهن بیرون برود ، می شود اکرم بعض العلماء . اما معنایش این نیست که بگوئیم: العلماء جز در بعض استعمال نشد، که بگوئیم : مجاز است ، العلماء در همان عموم استعمال شد ، الا این که آن قرینه- یعنی استثناء – می گوید : بعضی از آن باشد ، بعضی از آن هم برود . که ایشان می گفتند : باب عام و خاص نه مجاز است ، نه حقیقت ، حقیقت نیست ، برای این که العلماء ، یعنی همه شان ، در حالی که این همه رااراده نکرده است ، مجاز هم نیست ، برای این که شیء در غیر ما وضع له استعمال نشده است ، شیء در ما وضع له – یعنی همان معنای عام – استعمال شده است .لذا ایشان در درس می فرمودند:ما یک حقیقت داریم ، یک مجاز داریم ،یک نیک موش ؛نه حقیقت ،نه مجاز و می گفتند:حقیقت آنجاست که لفظ در ما وضع له استعمال بشود و قرینه ای در کار نباشد . مجاز آنجاست که لفظ در ما وضع له استعمال بشود ،اما با قرینه معبر قرار داده شود برای یک معنای دیگر و آن قرینه کاشف از این است و باب عام وخاص هم نه حقیقت است و نه مجاز ، هم حقیقت است و هم مجاز ، که لفظ در عموم استعمال می شود ، الا این که همه اش را مستقر نمی کند ، بعضی از آن را مستقر می کند ؛ باآن الا الفساق منهم می گوید : بعضی ازآن مستقر است ، بعضی نه. آن وقت ایشان روی قاعده می فرمودند : بنابراین عام مخصص ، مجاز نیست تا این حرف جلو بیاید که بالاخره حالا که بعض اراده شد ، آیا مابقی است ، یا قبل ما بقی ؟ قبل ما بقی مجمل است ، وقتی مجمل شد ، عام مخصص اصلاً حجت نیست . اصلاً نوبت به این چیز ها نمی رسد ، برای این که عام مخصص به اندازه قرینه بیرون می کند و ما بقی مستقر در ذهن می شود . لذا آقای بروجردی می فرمودند : لفظ همیشه در ما وضع له استعمال می شود ، هیچ جا نداریم که در غیر ما وضع له استعمال بشود ، آن جا که مجاز است ،لفظ معبر قرار داده می شود،یعنی لفظ اسد،که به معنای حیوان مفترس است ، همان حیوان مفترس در ذهن می آید و از آن حیوان مفترس به رجل شجاع منتقل می شود .برخلاف قدماء و ادبیت که می گفتند:استعمال شیء در غیر ما وضع له است ، یعنی اسد می گوید، رجل شجاع اراده می کند ،آقای بروجردی می گویند : نه ، اسد می گوید، حیوان مفترس اراده می کند ، حیوان مفترس را هم می آورد در ذهن مستمع ، الا این که آقای متکلم به وسیله یرمی معنا را منتقل می کند به معنای دیگر ، که به آن می گویند:تسلسل خواطر ؛تداعی معانی .پس بنابراین لفظ درما وضع له استعمال شد، معبر قرار داده شد برای مرادی که متکلم دارد . در باب عام وخاص هم می گفتند : لفظ استعمال می شود در ما وضع له ، اما تا می رود مستقر بشود ، آن استثناء – الا لفساق منهم- نمی گذارد ، بعضی از آن را مستقر می کند ، بعضی را بیرون می کند . ولی لفظ در ما وضع له استعمال شد ، بعضی ازآن ماند ، بعضی رفت . درمثل باب مجاز همه اش می رود ، در مثل باب حقیقت همه اش می ماند ، اما در باب عام وخاص بعضی رود ، بعضی می ماند .بنابراین هم حقیقت است ، هم مجاز و به یک اعتبار نه حقیقت است ، نه مجاز .لذا در مقابل ان کسانی گفته اند : عام مخصص مجمل است و گفته اند :عام مخصص لیس بحجه ، ایشان گفته اند ، نه، آن اندازه ای که قرینه دارد ، بیرون می کند ، دیگر مابقی می ماند . لذا وقتی می گوید : اکرم العلماء الا الفساق منهم ، اول لفظ را در ما وضع له استعمال کرده ، یعنی همه شان ؛ همه علماء و الا الفساق منهم بعضی را بیرون می کند و نمی گذارند مستقر بشود . خب به اندازه ای که بیرون کرده ، فساق است ، مابقی خود به خود در ذهن مستقر می شود . پس عام مخصص در مابقی حقیقت است . بنابراین قول مرحوم آخوند و مرحوم بروجردی خیلی با هم تفاوت دارد . مرحوم آخوند فرموده اند : اکرم العلماء به اراده استعمالی ، ضرباً للقانون ، یا به حقیقت ادعائیه در ماوضع له – در همه علماء – استعمال شده است ، الا این که وقتی که خاص آمد ، می فهمیم اراده استعمالی بوده و جدّ مولا نبوده است . حالاکه جدّ مولا نبوده است ، مولا برای چه جدّ نداشته ، در حالی که استعمال داشته است ؟ این که هزل می شود ،این که دروغ می شود . مرحوم آخوند می گفتند : نه، برای این که می خواهد تقینن کند ؛ تسهیلاً للامر؛ضرباً للقانون .اراده ، اراده استعمالی است ، گاهی تطابق اراده استعمال و اراده استعمال است ، آن جا که تخصیص بخورد ، همه جا باید روی معنا ، روی تطابق جدّ وجدّ با هم است ، آن جا که تخصیص نخورد و گاهی مخالفت اراده جدّ و استعمال حساب بکنیم واما در اراده استعمالی که لفظ گفته شده ، موضوع له اراده شده ، همه جا مثل حقیقت است . حقیقت و مجاز و اراده استعمالی ، هیچ تفاوتی با هم ندارد ، در هر سه لفظ استعمال شده ، ما وضع له اراده شده است . انصافاً حرف مرحوم آقای بروجردی خیلی خوب است ، فقط ایرادی که هست این است که این ذوق دقیق ، نظیر حرف فلسفی است ، که در میان عرف حجیت ندارد . حرف مرحوم آخوند یک بناء از همه عقلاء است ، که اگر یادتان باشد گفتم : همه مقنین – چه حق و چه نا حق ، چه نیمه حق وچه نیمه ناحق – این ها اول کلیات را وضع می کنند ، تبصره ها را می آورند ، تا برسد به آن آخر و بگویند : قانون برای اجراء این است و بدهند دست اجراء . خب حرف مرحوم آخوند یک حرف جهانی ، یک حرف بین المللی است ، یک حرف عرفی و عقلائی است . اما فرمایش آقای برو جردی خیلی خوب است ، ذوق هم خیلی با آن است ، اما عرفیت ندارد و ازآن دقائق ادبیت است و همین جور که دقائق فلسفی در فقه ما حجیت نیست ، این دقتها هم در فقه ما حجیت نیست ، عرف پسند نیست،عرف نمی تواند بفهمد،عرف نمی تواند هضمش کند .ما طلبه ها به زور می فهیمیم ، چه جور می توانیم گردن عرف بگذاریم ؟اگر حرف من درست نباشد ، انصافاً حرف آقای بروجردی خیلی عالی است ، آن وقت این جور بگوئیم که استعمال عام در ما وضع ، حقیقت است ، هیچ مجاز نیست ، یا از باب تعدد دال و مدلول است ، که مرحوم نائینی فرمودند ، یا به قاعده اراده استعمالی است ، که مرحوم آخوند فرمودند ، یا به قاعده معبریت است ، یعنی مستعمل فیه را می گوید و چیز دیگری اراده می کند ، یعنی مارا به چیز دیگر بکشاند ، که آقای بروجردی فرمودند ، هر سه بالاخره به این جا می رسد که ما مجاز نداریم ؛ لفظ استعمال شده ، ما وضع له اراد ه شده است ، هم در باب مجاز ، هم در باب عام وخاص . ولی اگر آن ایراد تعدد دال و مدلول که دیروز به مرحوم نائینی کردم ، که این حرف در مستثنای متصل خوب است ، اما در مستثنای منفصل ، نه و این ایرادی که به مرحوم آقای بروجردی می کردم که این از دقائق ادبی است ، که مثل دقائق فلسفی حجت نیست ، اگر این دو ایراد درست باشد ، آن وقت حرف منحصر می شود به حرف مرحوم آخوند و اگر هم شما این ایراد ها را قبول نکردید ، در ما نحن فیه – در عام مخصص – باید سه چیز بگوئیم : بگوئیم عام مخصص در مابقی مجمل نیست ، مجاز نیست ، حقیقت در ماوضع له است ، یا به تعدد دال و مدلول که مرحوم نائینی گفتند، یا به صورت معبریت که آقای بروجردی گفتند و یا به صورت اراده استعمالی که مرحوم آخوند گفتند : انصافاً هر سه هر سه حرف خوب است ، حرف های مغزداری است ، که جا دارد انسان روی آنها بحث کند ، جا دارد در ذهن شما باشد و هضمش کنید . اما حالا چه باید بگوئید ؟ یا عمومی بشوید ، بگوئید : ما هر سه را می گوییم ، یا خصوص بشوی ، بگوئید ، حرف مرحوم آخوند را می زنیم ، نه دیگران .

    ان شاء الله روز شنبه راجع به این که اگر مخصص ما مجمل شد ، چه باید بگوئیم ، 7-8-10 قسم است. بحث می کنیم . تقاضا دارم لا اقل کفایه را خوب مطالعه بکنید .

    و صلی الله علی محمد وآل محمد . 

     



    [1] . حاشیه علی کفایه الاصول ،ج 1، ص490.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365