جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: صیغه افعل و ما بمعناها(2)
    موضوع درس:
    شماره درس: 48
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱/۳۱

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    بحث این بود که مرحوم صاحب حاشیه یعنی هدایه المسترشد ینبرای صیغه افعل و بعناه چهارده تا معنا نقل کرده‌اند‌ به نحو اشتراک و فرموده‌اند‌ این صیغه افعل و ما بمعناه چهارده تا معنا دارد از جمله معنایش بعث و طلب فعل است و امّا معانی دیگر هم مثل تمنّی، ترجّی تهدید،سخریه و امثال اینها هم دارد. مرحومآخوند فرموده‌اند‌ یک معنا بیشتر ندارد و آن طلب انشایی الّا اینکه دواعی تفاوت می‌کند و داعی دخالت در موضوع له نداردو داعی گاهی بعث است، داعی گاهی تهدید است، گاهی تمنّی ترجّی تهدید، سخریه و امثال اینها هم دارد. مرحوم آخون فرموده‌اند‌ یک معنا بیشتر ندارد و آن طلب انشایی الّا اینکه دواعی تفاوت می‌کند و داعی دخالت در موضوع له ندارد و داعی گاهی بعث است، داعی گاهی تهدید است گاهی تمنی و گاهی ترجّ است، ایرادی که دیروز منبه مرحوم آخوند داشتم، به ایشان عرض می‌کردم که اگر معنای واقعیتش به قول شما إنشاء طلب باشد«الطلب الواقعی الانشایی» خب در وقتی که مثلاً می‌گوید که بیا ببینم تهدیدش می‌کند این باید راستی بخواهد که بیاید در حالی که می‌خواهد که نیاید. پس معلوم می‌شود در مثل تهدید این معنایش طلب انشایی نیست یک چیز دیگر است یا حرف مرحوم آشیخ ممد تقی که اشتراک باشد یا عرض ما که بعد عرض می‌کنیم مجاز باشد واگر حرف مرحوم آخوند باشد باید وقتی که تمنّی و ترجبی می‌کندمخاطب داشته باشد و راستی هم بخواهد که مخاطبش بیاید، در حالی که می‌داند مرده است پسرش مرده حالا این از فراقش روضه می‌خواند:«‌ای‌ عزیزم کجایی بیا، بیا، دلم برایت تنگ است، جای تو خالی است، بیا» خب، اگر حرف مرحوم آخوند باشد، اینکه می‌گوید: «بیا»، باید راستی بخواهد بیاید؛ در حالی که می‌داند نمی‌آید، اصلاً مخاطب ندارد، حرفش را نمی‌شنود. پس این که وُضِع برای انشاء الطّلب اما داعی، تمنی باشد؛ آنجاها می‌شود درست کرد که لفظ را بگوید از آن معنا اراده بکند، اما اینجا لفظ را گفته، معنای بعث را اراده نکرده؛ لفظ را گفته معنای تمنی اراده کرده؛ یعنی: «ای مردم بدانید دلم می‌سوزد»، اینها همه‌اش‌ کنایه است می‌شود کنایه ذکر لازم اراده ملزوم.

    معنای کنایه هم همین است که راستی این دلش می‌خواهد نمرده باشد حرفش را بشنود. دلش می‌خواهد زنده باشد. همه اینها را می‌خواهد و عبارت دیگر این جملات وضع شده برای شدت تحسر. برای این که بفهماند دلم می‌سوزد، بفهماند می‌خواهم و نمی‌شود. یا مثلاً معشوقه خودش را صدا می‌کند، برایش شعر می‌خواند: «دلم می‌خواهد با هم باشیم و غیره».

    و علی کلّ حال مثل این که ایراد به مرحوم آخوند وارد است؛ به مرحوم آخوند می‌گوییم این فرمایش شما آنجاست که راستی این بخواهد و ایجاد بکند، انشاء بکند آن چیزی را که بعث روی آن کرده، آن بعثها را انشاء بکند. و انشاء تمنی غیر از انشاء بعث است و این اِخبار هم نیست انشاء است؛ اما انشاء تحسُّر است مثل همین جملات «یا لیتنی کنتُ معکم» یا «لیت کنتُ تراباً» «یا لیت لم تدلنی اُمّی»؛ خب، می‌گویند امام زین العابدین علیه السلام چه جوری این طور فرموده که «یا لیت لم تلدنی اُمّی»؟! یا قرآن راجع به حضرت مریم می‌گوید «یا لیتنی مِتُ قبلَ هذا کُنتُ نسیاً منسیاً» اینها همه جوابش همین است که اینها هیچکدام واقعیت ندارد همه کناه است کنایه برای شدت تَحَسُّر. یعنی امام زین العابدین (ع) می‌خواستند بفهمانند در بازار شام بالاترین شام بالاترین مصائب به سر ما آمد. آنوقت بهترین حرفها را چه جور بفهمانند، گاهی می‌گویند: آه الشام! آه الشام! آه الشام. گاهی هم توی خود دروازه ساعه می‌گویند که «یا لیت لم تِلدنی اُمّی»! یا حضرت مریم وقتی که آن صحنه برایش جلو آمد. یعنی بچه به دنیا آمده، آن بچه را حالا باید ببرد میان مردم، یک مشت عوام، دشمن، دوست نادان. خب، همین طور شد وقتی بردند بهش گفتند: آخر دختر خدا تو که اینقدر بالا بودی چه جور زنا دادی؟! لذا آن شدن تحسُر، قرآن می‌خواهد بفهماند حضرت مریم در آن موقع به اندازه‌ای‌ تحسُّر داشت- و خدا رفع تحسُّرش کرد- که گفت: «یا لیت تلدنی امی» یا گفت که «یا لیتنی متّ قبل هذا و کُنتُ نَسیاً مَنسِیّاً». لذا اینها همه، انشاء نیست؛ اگر باشد انشاء تمنی و ترجی است؛ یا اخبار است؛ یا در این موارد کنایه است؛ ذکر لازم، اراده ملزوم است؛ و یا انشاء تحسُّر است؛ علی کل حال مجاز است؛ یعنی بعث نیست؛ به جای بعث، چیز دیگری است؛ اراده معنا نیست؛به جای اراده معنا، معنای دیگری است. در باب همان «بزن اگر مَردی»: خب، معنایش این است که نمی‌توانی بزنی، نه این که بزنی اصلاً معنایش این است که حق زدن نداری؛ تو کی هستی که بتوانی مرا بزنی؛ تو چه جرأتی داری پیش من بیایی؛ اصلاً معنایش اینجوری است، معنایش ضد آن است که مرحوم آخوند می‌گویند. مرحوم آخوند می‌گوید طلب بعث است می‌گوییم خیر آقای آخوند، طلب بعث که نیست، طلب زجر است ویا باید بگوید اشتراکی که مرحوم صاحب حاشیه گفته که- حالا عرض می‌کنم آن مشکل است- باید بگوییم آن مجاز است. مجاز هم از همان ذکر لازم، اراده ملزوم، کنایه، و امثال اینها است.

    در باب مجاز اگر یادتان باشد ما سه قسمت مجاز درست کردیم، یکی حقیقت ادعائیه که سکاکی گفته بود و بزرگانی، مخصوصاً شاگردهای مرحوم آخوند، مخصوصاً آشیخ محمد رضای مسجد شاهی (همین اصفهانی ها) درست کرده‌اند‌ گفته‌اند‌ که باب مجاز، حقیقت ادعائیه است. حقیقت ادعائیه هم معنایش این است که اول ادعا می‌کند آن مطلوبش مصداق آن لفظ است؛ بعد لفظ را می‌گوید: زیدٌ اسدٌ. این ادعا می‌کند زید شیر است، ثم راستی «اَسَد» را واقعاً حمل می‌کند بر «زید»؛ این یک قسمت. یک قسمت هم که استاد بزرگوار ما مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمودند خیلی حرف بالایی است؛ بهتر از حرف آشیخ محمدرضای مسجد شاهی، بهتر از حرف سکاکی، که ایشان می‌فرمودند در باب مجاز، لفظ عبره می‌شود برای معنا؛ یعنی وقتی می‌گوید: «زیدٌ اَسَدٌ» شما را به واسطه این لفظ (لفظ «اَسَدٌ») می‌کشاند به معنای «زیدٌ شجاعٌ» که در باب مجاز لفظ، عِبرَه یک معنای دیگری، به قول ایشان در درس می‌گفتند که لفظ پل واقع می‌شود برای این که ما را ببرد آن طرف پل و برساند به مطلوبمان. خب، اینهم انصافاً بهتر از حرف سکاکی است.بهتر از حقیقت ادّعائیه است. حرف سوم هم این که مشهور گفته‌اند‌ که: یا با آن قرینه بیست و چهارگانه یا با مطلق قرینه- که مرحوم آخوند می‌فرمایند- با قرینه عرف پسند، لفظ را می‌گوید از آن اراده می‌کند معنای دیگری را، که این «زیدٌ اَسَدٌ»، لفظ را می‌گوید (لفظ «اسد») را اراده می‌کند «شجاع» را با قرینه. حالا یا قرینه بالطبع یا آن بیست و چهار قرینه که توی ملا مطول بود- آن ملا مطول خوبی که در میان شماها نیست فعلاً- خب، حالا ما هر سه را قبول کردیم، گفتیم بخواهیم همه جا بگوییم حقیقت ادعائیه، نمی‌شود؛ همه جا بگوییم پل، نمی‌شود؛ (لفظ، پل واقع می‌شود برای معنا) نمی‌شود؛ همه جا هم بگوییم لفظ می‌گوید اراده معنای دیگر می‌کند، اینهم نه، بلکه گاهی همان حقیقت ادعائیه است، گاهی همان حرف آقای بروجردی و این که لفظ پل است برای معنای دیگر، و گاهی هم حرف مشهور، لفظ را می‌گویند، اراده می‌کنند معنای دیگری؛ و اگر یادتان باشد عرض می‌کردم اصلاً در محاورات صدی نود مجاز است، صدی ده حقیقت است. می‌گفتم: این که لغویین مثل المنجد- که کار خوبی کرده، المنجد انصافاً خیلی کار کرده- معنای اول را می‌گوید به عنوان معانی حقیقت دیگر مابقی را همه مجاز حساب می‌کند؛ گاهی ده چهارده تا معنا همه مجاز است. حالا مانحن فیه کدام است؟ حقیقت ادعائیه نمی‌شود گفت. برای این که ما بخواهیم طلب انشایی بگوییم و از آن تمنی را اراده بکنیم؛ خب، نمی‌شود، محال است؛ چرا؟ برای این که نمی‌تواند بکند دیگر. «پل واقع می‌شود برای معنا»، آن هم نمی‌شود، (حرف آقای بروجردی) آن هم اینجا نمی‌آید. چرا؟ برای این که نمی‌تواند بعث بکند، تا این که از بعث برود جای دیگر؛ پس چاره‌ای‌ نیست به غیر از معنای سوم؛ و آن اینکه لفظ را گفته و اراده کرده معنای دیگر را، لفظی که وضع شده برای طلب، برای بعث، گفته، اراده کرده است تمنی را.

    قرینه‌اش‌ چی؟ قرینه‌اش‌ همان آوازه خوانیش است، همانکه شما می‌دانید پسرش مرده و این هی می‌گوید: «بیا! بیا!» همین قرینه است برای این که این اراده کرده از لفظ معنای دیگر را؛ شباهت هم به هم دارد برای این که این اراده کرده از لفظ معنای دیگر را؛ شباهت هم به هم دارد برای این که هر دوی آنها «یا» است. آنجا که راستی بعث می‌کند: «بیا کارت دارم» آنجا هم تحسُّر است، می‌گوید: «بیا دلم می‌خواهد بیایی، اما حیف که نمی‌شود بیایی».می شود مجاز و مجاز به معنای عرفی و مشهور است که لفظ را گفته، اراده کرده معنای دیگری را با قرینه؛ اصلاً بعثی توی کار نیست؛ مثل همان «زیدٌ اَسَدٌ» که «زیدٌ کالاَسَد» و لفظ را گفته به قرینه تشابه، اراده کرده از «اسد»، «زید» را، گفته «زیدٌ کالأسد»، «زیدٌ اسدٌ».

    آیا می‌شود اشتراک قائل شویم یا نه؟ ثبوتاً آری. یعنی اگر حرف مرحوم آشیخ محمد تقی مسجد شاهی (رضوان تعالی علیه) را بزنیم، ثبوتاً اشکال ندارد الا اینکه اثباتاً گیریم و آن این است که اگر در باب اشتراک- اگر یادتان باشد ما می‌گفتیم اشتراک اصلاً نداریم؛ این که واضع بیاید لفظ را اول برای معنایی وضع کند و دوباره بیاید لفظ را وضع کند برای معنای دیگری، نداریم. برای این که این اشتراکها معمولا از کثرت معنا و استعمال پیدا می‌شود. این اشتراکها از دو طائفه در عرب یا دو طائفه در عجم پیدا می‌شود؛ و معنا هم ندارد یک کسی که لفظی را وضع کرده برای معنایی دوباره همان لفظ را وضع کند برای معنای دیگری، اصلاً معنا ندارد الا شاذاً.لذا ما از نظر اثباتی اصلاً منکر اشتراک بودیم، الا شاذاً. اما در مجاز نه اینکه منکر نبودیم بلکه می‌گفتیم صدی نود استعمالها مجاز است. و از جاهایی که آن جمله مرحوم صاحب قوانین حجیت پیدا می‌کند همین جا است «الظن یلحق الشیء بالأعم الأغلب» که این ظن را به معنای اطمینان معنا کنیم، انسان این گونه موارد اطمینان پیدا می‌کند این که این چهارده تا معنا یک کدامش حقیقت است، سیزده تا مجاز است و چنانچه مثل آن کسی که متخصص در کار است مثل المنجد، خب، همین را فهمیده است یک معنا حقیقت فهمیده، سی تا معنا مجاز فهمیده، و گفته که معنای اول حقیقت، مابقی دیگر استعمال شیء در غیر ما وضع له است.این خلاصه حرف تا اینجا. یک حرفی هم استاد بزگوار ما مرحوم حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در این مسأله داشتند که این هم بکر است ایشان می‌فرمودند که این لفظ وضع شده برای بعث. برای همان طلب انشایی- که مرحوم آخوند گفتند و ما ایراد کردیم- لفظ وضع شده برای این معنا، الا این که یک معانی دیگر هم از این لفظ اراده می‌شود. مثل همان تمنی، ترجی، تهدید، سخریه، آن ده چهارده تا معنای مرحوم آشیخ محمدتقی مسجد شاهی می‌فرمودند اینها از باب مجاز نیست، از باب اشتراک نیست، از باب کثرت داعی نیست، بلکه از باب استعمال لفظ، اراده معنا است، اما اراده استعمالینه اراده جدّی. می‌گفتند این جوری است. در این باب یک چیزی که مسلم پیش اصحاب است عرض کنم، مثلاً در عمومات، «اکرم العلماء» خب، یک دلیل دیگر می‌گوید «الا الفساق منهم»، این مجاز است یا نه؟ تا زمان مرحوم آخوند همه می‌گفتند مجاز است. می‌گفتند: «استعمال عام در خاص، استعمال، مجاز است»؛ برای این که «اکرم العلماء إلا زیداً» این «العلماء» استعمال شده در عام غیر «زید» موضوع له نیست، پس مجاز است. مرحوم آخوند- که حرفشان گرفته شده از مرحوم میرزای شیرازی و شاگردی های مرحوم میرزاست. البته زمزمه‌اش‌ هم در کلمات شیخ انصاری هست- اینها گفتند: نه، «اکرم العلماء» که می‌گوید، راستی اراده می‌کند«العلما» را همه شان را؛ «الا الفسّاق منهم» که می‌آید، این نمی‌گوید «العلما» استعمال شده در العلمای غیر «زید» العلمای «غیر فساق»: می‌گوید اراده جدّ روی این نبوده این اراده استعمالی است ضرباً للقانون است. آن وقت آن خاص کاشف از این است که اراده استعمالی ضرباً للقانون چون می‌خواسته قانون وضع کند اوّل باید کلّی بگوید ثم تبصره ها را بزند. و رسم است در هر مقنّنی هم همین است از الان توی مجلس شورا می‌گوید: کلیات آن تصویب شد آن وقت ثمّ می‌روند تبصره هایش معنایش همین است یعنی اوّل یک کلّی را می‌گویند ضرباً للقانون اراده می‌کنند کلی را، ثم تبصره ها را به آن می‌زنند، تبصره ها می‌گوید اراده جد روی این خاص است نه روی آن علم، اسمش را می‌گویند مخالف اراده جد و اراده استعمال. این در باب مطلق و مقید، در باب عام و خاص فعلا این است. آنکه بوده است که صاحب معالم و قوانین و فصول گفته اند: استعمال شیء در غیر ما وضع له، نه؛ فعلا می‌گویند استعمال شیء در ماوضع له است الا این که اراده جد و استعمال با هم تخالف دارند یعنی آن خاص به ما می‌گوید جد نیست استعمال آری. مرحوم حضرت امام (رض) آنجا را می‌خواسته‌اند‌ بیاورند اینجا. آیا می‌شود یا نه؟ و ایشان می‌فرمودند: وقتی که لفظ را می‌گوید راستی طلب انشاء را اراده می‌کنند الا این که قرینه توی کار است که جدش نیست. بلکه استعمالش است. چنانچه در باب عام، خاص دلالت می‌کند بر این که استعمالش آری، مجاز نه اما اراده جد روی معنا نه. ایرادی که ما به مرحوم حضرت امام داشتیم همان است که به مرحوم آخوند داشتیم. به ایشان عرض می‌کردیم آقا اگر فرمایش شما درست بشود در باب عام وقتی می‌گوید: «اکرم العلماء» جد از العلماء، العلماء اراده کرده اما به نحو استعمال نه به نحو کاربردی، لذا به آن می‌گوییم اراده استعمالیه.

    راستی اراده کرده از العلماء به نحو استغراق. و ما نحن فیه محال است چنین باشد. یعنی نمی‌تواند بعث بکند؛ محال است بعث بکند؛ محال است طلب بکند چیزی که می‌داند نمی‌شود. لذا همان ایرادی که به مرحوم آخوند است، همان ایراد به حضرت امام (رض) هم هست و این که اگر بتواند بعث بکند جدا خوب است، فرمایش خوب است، بگوییم که اراده استعمالیش روی بعث، اراده جدش روی تمنی و ترجی است. اما اگر نتواند بعث بکند این بعث ظاهری است از نظر لفظ بعث است، واقعا بعث نیست وقتی واقعا بعث نشد باید یا بگوییم اشتراک یا مجاز، اشتراک نمی‌توانیم بگوئیم، می‌گوئیم مجاز. دیگر اینجا حرف خیلی هست، امّا عمده حرفها زده شد. این مطلب اوّل راجع به صیغه العل و ما بمعناه مطلب دومّش را حتماً امشب کفایه مطالعه کنید تا فردا مباحثه کنیم إن شاء الله.

    و صلی الله محمّد و آل محمّد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365