جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۹ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    درس اخلاق معظّم‌له با موضوع معرفت نفس؛ ارتباط انسان با عالم هستی«جلسۀ بیست و سوم» - 3/1/1396

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

     

    شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

    درس اخلاق معظّم‌له با موضوع معرفت نفس؛ ارتباط انسان با عالم هستی«جلسۀ بیست و سوم»بحث بيست و دوّم ما در هفته‌های گذشته راجع به انس با قرآن بود و در اين باره مقداری صحبت کردم. خواندن قرآن به هر اندازه که بتوانيم، حفظ قرآن از روخوانی قرآن عالي‌تر و تفسير قرآن و آشنايی به قرآن از اول تا آخر و عمل به قرآن.

    بحثی که در جلسات گذشته جلو آمد راجع به اين بود که قرآن کتاب اخلاق است و قرآن باید استاد اخلاق ما باشد. اگر شما آشنايی با قرآن پيدا کرديد، استاد خوبی در خودسازی و تهذيب نفس پيدا خواهيد کرد. برای اينکه قرآن کتاب اخلاق است بدون اينکه پيچ‌وخم داشته باشد. پيچ‌وخم‌های عرفانی و پيچ‌وخم‌های اخلاقی و پيچ‌وخم‌‌های تفسيری را ندارد و خيلی شفّاف می‌تواند استاد اخلاق ما باشد؛ و خوشا به حال کسی که قرآن استاد اخلاق اوست. قرآن حتماً او را به جايی می‌رساند. در آيات فراوانی قرآن وعده داده است که ما را از نظر اخلاقی به جاهای بالايی برساند و رفع صفات رذيله از ما بکند. اين کار بسيار مشکلی است، امّا قرآن می‌تواند. ما را متخلّق به اخلاق و فضايل کند و اين کار مشکلی است امّا قرآن می‌تواند. بالاتر از اين ما را به مقام تجليه و مقام فناء‌ و لقاء ‌برساند و اين خيلی مشکل است، امّا قرآن می‌گويد من می‌توانم. بالاخره انسان برسد به جايی که سير من الحق الی الحق کند. قرآن می‌گويد مشکل است، امّا من می‌توانم. لذا انس با قرآن می‌تواند انسان را برساند به آنجا که صفات رذيله را رفع کند و صفات خوب جايگزين آن کند. به قول قرآن شجرۀ طيبۀ قرآن در عمق جانش ريشه‌دار و ميوه‌دار کند: «تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»[1]؛ از ميوه‌اش هم خود استفاده کند و هم ديگران.

    قرآن همه چيز دارد: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»[2]؛ «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ»[3]. به قول حاجی سبزواری«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» کپيۀ عالم وجود است. صدرالمتألهين می‌گويد من متخصص در مشّاء شدم و ديدم تاريک است، متخصّص در اشراق شدم و ديدم غرور دارد، تمسّک به قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» پيدا کردم و آرام شدم. لذا مرحوم صدرالمتألهين گاهی در اسفار می‌فرمايد: «و هذا المطلب الشریف الغامض اللطیف مما وجدوه و حصلوه بالکشف و الشهود عقیب ریاضاتهم و خلواتهم، و هو مما اقمنا علیه البرهان مطابقاً لکشف والوجدان»

    البته اينها يک قطره از درياست. حضرت امام جمله‌ای دارد که نديده‌ام احدی داشته باشد و اين جمله خيلی عالی و بالاست و قرآن را معنا می‌کند. می‌فرمايد: قرآن اينست که پروردگار عالم در ازل تجلّی کرد، تجلّی ذاتی با همۀ اسماء‌ و صفاتش و حتّی اسماء‌ و صفات مستأثره و آنگاه قرآن پيدا شد. تجلّی ديگری کرد با همۀ اسماء‌ و صفات و حتّی اسماء ‌و صفات مستأثره و آنگاه اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» پيدا شد. اين قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» است. معلوم است تمسّک به اينها نجات است. معلوم است که اگر گمشده پيدا نشود، مصيبت است. لذا بايد استاد ما قرآن باشد. باید همه جداً‌ تا می‌توانند قرآن بخوانند و تا می‌توانند قرآن حفظ کنند و قرآن را روان و از رو بخوانند و تا می‌توانند يک دوره تفسير ببینند. الحمدلله تفسير زياد نوشته شده و در فراخور حال همه نوشته شده و واجب و لازم است که همه يک دوره تفسير ببينند. معلوم است هرکه ندارد نقص دارد و نقص هم خيلی بالاست و اعراض از قرآن است و قرآن می‌گويد کسی که از من اعراض کند، در اين دنيا يک زندگی چه‌کنم چه‌کنم و يک زندگی بدبختی دارد و در روز قيامت کور وارد صف محشر می‌شود. می‌گويد خدايا من که کور نبودم چرا در اينجا کور هستم؟ خطاب می‌شود در دنيا ما را فراموش کردی و در اينجا ما تو را فراموش کرديم: «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‏»[4]

    خيال نکنيد اينها مستحب است و از جمله رسومات و از جمله دستورات اسلامی است، بلکه خيلی بالاست. سر و کار داشتن با قرآن از اوجب واجبات است. در بحث‌های گذشته می‌گفتم جوان‌ها! يک ساعت در شبانه‌روز وقت روی تفسير قرآن بگذاريد. چند سال طول نمی‌کشد که شما حسابی يک دوره قرآن در ذهنتان می‌آيد. يک ساعت از خوابتان بزنيد و يک ساعت از کارتان بزنيد و يا يک ساعت از اين فيلم‌هايی که ذرّه‌ای استفاده ندارد و بعضی از آن‌ها هم حرام است، بزنيد و روی تفسير قرآن بگذاريد. آنگاه همه مفسّر قرآن می‌شويد. ديگران زحمتش را کشيده‌اند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» شبانه‌روز تنها روی اين تفسير الميزان کار می‌کرد. نه کمکی داشت و نه لجنه‌ای بود و آن وقت‌ها کمکی غير فکر انسان هم نبود و بالاخره توانست يک دوره تفسير تحويل جامعه دهد. تفسير الميزان،‌ انصافاً تفسير خوبی است. يک دوره قرآن است. در حالی که از نظر مالی در مضيقۀ عجيبی بود. اجاره‌نشين بود و از اين خانه به آن خانه می‌رفت. از نظر مضيقه معيشت مجبور بود پنجشنبه و جمعه به تهران برود و تدريس کند و بتواند خرج و مخارجی برای خود و زن و بچه پيدا کند و در غير پنجشنبه و جمعه بتواند تفسيرش را بنويسد. اينها عمداً‌ اينطور کردند برای اينکه به ما ياد دهند. علامه طباطبائی«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» تاريخ ختم تفسيرش را شب بيست و سوّم ماه مبارک رمضان زده است. مرحوم صاحب جواهر«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» نيز تاريخ ختم جواهرش را شب بيست و سوّم ماه رمضان زده است. در حالی که می‌دانستند و به مردم گفته بودند که بهترين شب‌ها شب قدر و شب بيست و سوّم و بهترين آن آخر شب است. به تعبیر مرحوم صدوق«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» که سؤال کردند بهترين اعمال چيست؟ فرمودند «مذاکرۀ علم».[5]  

    من نمی‌خواهم شما علامه طباطبائی باشيد، البته همه بايد در قرآن چنين باشند. اين بانوی اصفهانی که افتخاری برای اصفهان است، ‌يک دوره تفسير به تنهايی نوشته است. در حالی که اين خانم هم شوهردار بوده و هم بچّه‌دار بوده و هم خانه‌دار بوده است. يعنی سه کار مهمی که به دوش زن‌ها هست، ايشان داشته است. امّا خواست و يک دوره مخزن العرفان نوشت؛ يک دوره تفسير که الان در چهارده جلد چاپ شده است.

    در روز قيامت می‌گويند آقا و خانم چرا بلد نبودی قرآن بخواني؟ می‌گويد نمی‌توانستم. مخزن العرفان بانو را جلو می‌آورند و می‌گويند چرا اين خانم توانست؟! آنگاه گير می‌کند و بعيد است که قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» شفاعت او را بکنند و ما تاشفاعت قرآن و شفاعت اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» نداشته باشيم، نمی‌توانيم به بهشت برويم. احدی نمی‌تواند بهشت برود به جز با شفاعت اهل‌بیت «سلام‌الله‌عليهم» و جز با شفاعت قرآن. قرآن در سورۀ والصافات می‌فرمايد: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»[6]

    يکی از شيعيان اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» حضرت ابراهيم است. در روایات می‌فرمايند نگاه به عالم بالا و به عرش خدا کرد و اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» را در آنجا ديد. لذا نگفت خدايا مرا از اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» قرار بده، بلکه گفت خدايا مرا از شيعيان اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» قرار بده و خطاب شد تو را از شيعيان اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم» قرار دادم.[7] قرآن می‌فرمايد ابراهيم شيعه علی بن ابيطالب«سلام‌الله‌عليه» است.

    بنابراين خوب می‌توان کار کرد و نمی‌شود و نمی‌دانم و نمی‌توانم در قاموس انسان راه ندارد. اگر بخواهد می‌شود و اگر بخواهد می‌داند و اگر بخواهد می‌تواند. اگر نداند، نخواسته و اگر نشده، نخواسته و اگر نتوانسته، ‌نخواسته است. پروردگار عالم انسان را گل سرسبد عالم خلق کرده برای همين و اين انسان اشرف همه موجودات است برای همين. قرآن می‌فرمايد عالم وجود را هم برای تو خلق کردم: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[8]

    عالم وجود از تو و تو از من هستي: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی» [9]

    برای همين است که انسان همه کاری می‌تواند بکند. لذا اگر از شما بپرسند اين قرآن چه کتابی است؟ بگوييد قرآن گفته من کتاب اخلاق هستم. طنطاوی هفتصد آيه راجع به علوم طبيعی از قرآن آورده که اينها معجزات قرآن است. فلسفه و عرفان هم دارد و صدر المتألهين افتخار می‌کند که شاگرد قرآن است. مرحوم شيخ‌الرئيس در شفا بعد از اينکه راجع به معاد جسمانی حرف می‌زند و نمی‌تواند اثبات کند، می‌گويد من نمی‌توانم اثبات کنم اما صادق مصدق، گفته است و لذا معاد، معاد جسمانی است.[10] افتخارش اينست که شاگرد قرآن است، لذا قرآن فلسفه و عرفان دارد. فقه هم دارد و در حالی که ششصد قانون بيشتر نيست، امّا بيش از شش هزار قانون از اين قرآن کشف شده است. ما فقه مستغنی داريم و فقه ما خيلی بالاست و غير از فقه عامه است. عامه برای فقه‌شان دليل ندارند. استاد بزرگوار ما آيت‌الله بروجردی می‌فرمودند: اينها ششصد روايت در فقه دارند و بعد می‌گفتند يک ثلثش از عايشه و يک ثلثش از کعب الاحبار است و روايت صحيح‌السند و روايتی که به پيغمبر بخورد خيلی کم دارند. صحاح ستّه را کسی که مطالعه کرده می‌بيند هشتاد درصد روايت‌ها مرسل است. به صحابی که می‌رسد قطع می‌شود. لذا مجبور شدند صحابی را به جای پيغمبر جا زدند و گفتند: روايات صحابی روايات پيغمبر است! امّا در ميان شيعيان، مرحوم حرّ عاملی سی هزار روايت در وسائل الشّیعه آورده است والاّ‌ شيخ حرّ عاملی هم در وقتی که بچه بود به مکتب می‌رفت و هو الفتاح العليم می‌گفت، ‌امّا خواست و رسيد به اينجا که الان بيست ـ سی جلد کتاب راجع به فقه ما هست. مرحوم شيخ طوسی«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» در همه چيز کتاب نوشته است، در حالی که شصت و چهار سال عمر کرده و مثل پيغمبر اکرم است. در حالی که در خفقان عجيبی واقع شده و سنّي‌ها کتابخانه‌اش را آتش زدند و می‌خواستند خودش و زن و بچه‌اش را آتش بزنند و بکشند، امّا پای پياده در شب فرار کرد و به نجف رفت. امّا در نجف اوّل کاری که کرد، اين بود که حوزۀ نجف را تشکيل داد. حوزۀ نجف که بيش از هزارها طلبه تحويل جامعه داد، مرهون اين مرد است، در حالی که در خفقان عجيبی واقع بود، امّا خواست و شد. ما نمی‌خواهيم و نمی‌شود و الاّ‌ فرقی بين ما و شيخ طوسی نيست. اتّفاقا من تجربه کرده‌ام که اين بزرگان نبوغ و استعداد فوق‌العاده و ذهن و حافظه فوق‌العاده نداشته‌اند. مشهور است که به انيشتين گفتند نبوغ يعنی چه؟ گفت من نبوغ سرم نمی‌شود و هرکه کار کند می‌تواند اتم بشکند و هرکه کار کند می‌تواند به جاهای بالايی برسد.

    پس بايد انس با قرآن باشد. بعضی اوقات طلبه‌های مبتدی از من سؤال می‌کنند که استاد اخلاق کيست؟ می‌گويم قدم اوّل اجتناب از گناه است. به قول محقّق همدانی«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» می‌گويد هيچ چيزی را در تهذيب نفس بهتر از تقيّد به ظواهر شرع نمی‌دانم.



    [1]. ابراهیم، 25: «ميوه‏اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‏دهد.»

    [2]. النحل، 89: «روشنگر هر چيزى است‏.»

    [3]. الانعام، 38: «ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكرده‏ايم‏.»

    [4]. طه، 126: «مى‏فرمايد: همان طور كه نشانه‏هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان گونه فراموش مى‏شوى.»

    [5]. امالی الصدوق، ص 649.

    [6]. الصافات، 83: «و بى‏گمان، ابراهيم از پيروان اوست.»

    [7]. بحار الانوار، ج 36، ص 151.

    [8]. لقمان، 20: «آيا ندانسته‏ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمت‌هاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟»

    [9]. جواهر السنیه، ص 710.

    [10] . ر.ک: الشفاء(الهیّات)، ص 423

    آرشيوچاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365