بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله
ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد
صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء
وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم
أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث امشب ما به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولی عصر«اروحنافداه» راجع به صفت رذيلۀ تجمل گرائی است. اقتصاد اسلام ما زندگی را منقسم میکند به سه قسم:
زندگی ضروري، زندگی رفاهي، زندگی تجملگرائی و اسرافگرائی و تبذيرگرائي
اقتصاد
اسلام زندگی ضروری را دوست ندارد و میخواهد همه در رفاه باشند و وعده
داده است اسلام عزيز يعنی قرآن و روايات اهلبيت و فقه اسلام، که اگر
اقتصاد اسلام پياده شود، برای همه يک زندگی رفاهی پيدا خواهد شد. از زندگی
ضروری بالاتر، زندگی به اندازۀ رفاه و آسايش است. اين وعدۀ قرآن و وعدۀ خدا
و پيغمبر و فقه اسلام است؛ لذا زندگی ضروری يعنی بخور و نمير و اينکه
انسانها در مضيقه باشند و اسلام دوست ندارد و دوست ندارد مردم در مضيقه
باشند و راه را تعيين کرده که همه نبايد در مضيقه باشند، چه در زندگی فردی و
چه در زندگی خانوادگی و چه در زندگی اجتماعي. همه بايد در رفاه باشند. هم
از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج، يعنی زندگی فردی و خانوادگی و هم از
نظر اجتماع يعنی عمران و آبادی و بالاخره شهر زيبا و روستای زيبا؛ و به
اندازۀ رفاه آن شهر و دِهات دارد. حتی احتياج به ديگران هم ندارد. اما
اسلام میگويد بايد همه مواظب باشيم، چه در زندگی فردی و چه در زندگی
خانوادگی و چه در زندگی اجتماعی اسراف نباشد و زياده روی نباشد و بالاتر از
اين، تبذير نباشد يعنی تجملگرائی و ريخت و پاش نباشد و اينکه بدون جهت
مال را صرف نکند در چيزی که فايده ندارد و بالاخره به قول قرآن: «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ«[1]؛ خدا افراد زيادهرو و افرادی که اسراف در زندگی دارند، دوست ندارد، حتی در آيهای خيلی داغ دارد که: «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ»[2]؛
کسانی که تجملگرا هستند، اصلاً مسلمان نيستند و اصلاً آدم نيستند و اينها
تابع شيطان و برادر شيطانند و معلوم است برادر شيطان يعنی آدم بيخودي.
يعنی آدمی که جهنمی است. همينطور که شياطين جهنّمی هستند، اين نيز جهنمی
است و ضررها دارد. اول ضرری که تجملگرائی دارد، اينست که صرف امکانات
بيهوده دارد. به عبارت ديگر، پول را خرج میکند و در مقابلش بايد استفاده
داشته باشد اما استفاده ندارد. بلکه به غير از افتخارهای بيجا و غرورها و
بالاخره اختلاف طبقاتیها چيزی ندارد و همه بايد مواظب باشيم که تجملگرا
نباشيم.
قرآن میفرمايد: «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً»،
حتماً بايد مواظب باشيم تبذير نداشته باشيم. يعنی ريخت و پاش، يعنی به
هدردادن مال و به ازای آن چيزی پيدا نکردن. مثال روشنش در زمان ما اين
مسافرتهاست. يک سال صدمه میکشد و جمعآوری میکند و قرض میکند برای
اينکه بتواند چند روزی دوره بيفتد و اين مسافرتها ضررها دارد. لاأقل
پانصدنفر کشته میدهد. همين امسال آمار دادند سيصد نفر تا حال کشته داده
است. لاأقل يک ميليون تصادف میدهد. خيلی از تصادفيها اگر مرده بودند بهتر
بود، برای اينکه يک عمر بايد فلج و مريض در خانه بمانند. چه خرج و مخارج
عجيبی و ميلياردها خرج اين مسافرت چند روزه میشود که اگر همين پول را به
راستی به جا مصرف کنند، خيلی از دردهای اقتصادی را میتوانند دوا کنند. لذا
اين تجملگرائي، اول مصيبتش ضرر است، آن هم ضرری به اين معنا که در مقابلش
نفعی نيست. چند روزی اين طرف و آنطرف میرود و بعد خسته و با جيب خالی
برمیگردد و در آن يکساله بايد جبران آن چند روز را داشته باشد و قرآن
میفرمايد اين تجملگرائی مصيبت است و فقه اسلام میفرمايد ملتی که
تجملگرا شد، اين ملت محتاج است. اين ملت اختلاف طبقاتی برايش پيدا میشود و
بالاخره اين ملت بسياری از آنها از نظر خوراک و پوشاک و مخصوصاً از نظر
ازدواج و از نظر خانه در مضيقه شديد واقع میشود. الان قضيۀ مسکن قضيۀ
فوقالعاده بغرنجی شده و هشتاد درصد افراد ازدواج نمیکنند برای اينکه خانه
ندارند و خيليها به آنها زن نمیدهند برای اينکه خانه ندارند. خانه شده
جزء لوازم ازدواج. و اصلاً اگر اقتصاد اسلام پياده شود، بیخانه نبايد
باشد.
زمانی میگفتم روايتی از اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» داریم که علام مجلسی«رحمةاللهعليه» هم
در بحار نقل میکند. آن حضرت در نماز جمعه در مقابل دوست و دشمن
میفرمايد: ای مردم من در اين رياست و در اين خلافتم وضع مردم را از نظر
اقتصاد رساندم به آنجا که همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در
رفاهند. در آن روايت دارد اميرالمؤمنين میفرمايند: حتی برايتان آب هم
آوردم. معلوم میشود کوفه آنوقت خشکسالی و کم آبی داشته و اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» از دجله آب آورده است. بالاخره اين روايت میگويد اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» مدعی
شده که اقتصاد اسلام را پياده کردم و مردم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و
ازدواج در رفاهند. معلوم میشود که اين میشود، اما نمیخواهيم و نخواستن
ما در اثر تبعيض است و در اثر اسرافگری و در اثر تجملگرائی است. الان رسم
است که همه بايد خانۀ تکی داشته باشند. قبلاً اينطور نبود. در زمان جوانی
ما در همين اصفهان خانۀ تکی نبود. معمولاً اينطور بود که پدرها خانه تهيه
میکردند و آن خانه چند اطاق داشت و میگفتند اين اطاق از اين پسر و اطاق
ديگری از پسر ديگری و شبها تنها در همان اطاق میخوابيد و بعد ازدواج
میکرد و آن اطاق از او میشد. موقع ناهار هم مادر همه کاره و کدبانو بود و
همه تابع اين مادر بودند و ناهار دسته جمعی میخوردند. شامشان نيز همين
بود و بالاخره همه يک زندگی رفاهی در همين اصفهان داشتند. برای اينکه اسم
خانۀ تکی اصلاً نبود. الان رسيده به اينجا که پسر سی يا چهل سال دارد و
نمیتواند ازدواج کند و وقتی به خواستگاری میرود اول حرفی که به او
میزنند اينست که آيا خانه داری يا نه و اگر گفت نه، میگويند دختر ما
میخواهد درس بخواند يا در پيش مادرشوهر زندگی نمیکند. بالاخره همه خانۀ
تکی میخواهند و وقتی خانۀ تکی بخواهند، قضيۀ ازدواج به بنبست رسيده است.
اما قضيه فقط به بنبست نرسيده، بلکه قضيۀ رفاقتبازی و فحشاست، قضيۀ
موبايلبازی و عشقبازی است و بالاخره هشتاد درصد جوانها از دختر و پسر،
رفيق دارند و قرآن میفرمايد دو چيز بايد نباشد و زن صالح و شايسته و مرد
صالح و شايسته دو چيز را ندارد، يکی اهل زنا نیست، دوم اينکه رفيق نامحرم
ندارد. قرآن اين را هم راجع به دخترها و هم راجع به پسرها میفرمايد. «وَ لاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ»، «وَ لاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ».
اين أخدان در قرآن آمده و معنای خُدن يعنی دو دختر و پسر با هم رفيق شوند.
دختر و پسر با هم موبايل بازی کنند و بالاخره بعضی اوقات برسد به جايی که
بدبختی برای دختر و بدبختی برای پسر درست شود.
در
زمان ما که من طلبۀ جوانی بودم و به اصفهان میآمدم و مرحوم آقای اشنی يکی
از علمای اصفهان بود و هممباحثه حضرت امام بود و اما بالاخره روزگار او
را به اصفهان کشانده بود و در آنجا سردفتر بود. طلاق را به همه نمیدادند
اما او طلاق داشت و لذا طلاقهای اصفهان از آقای اشنی بود و چون خيلی به من
لطف داشت، دوست داشت من شاهد طلاق باشم. در سال اين آقای اشنی حتماً در
اصفهان و حومۀ اصفهان بيست طلاق نداشت. الان میگويند هر ساعت چهار طلاق
هست. الان از چهار ازدواج يک طلاق است. اينها از تجملگرائی پيدا شده است.
تجملگرائی طلاق میآورد. تبذير، بدبختی میآورد. وقتی ببينند خانم چه
لباسهای عجيبی پوشيده است، از چشم و همچشمی آن لباس را میخواهد و شوهرش
نمیتواند آن لباس را تهيه کند، آنگاه اختلاف و بیمحبتی میآورد و قضيۀ
طلاق و قضيۀ بچههای بزرگ آمده. الان دخترها سی سال به بالا دارند و
نمیتوانند شوهر کنند، برای اينکه پدر نمیتواند اين جهيزيهها را بدهد. من
سراغ دارم خواستگاری دختر سی سال به بالا میروند و پدر بهانه میآورد و
دختر را شوهر نمیدهد و واقعش اينست که يک جهيزيه لاأقل صد ميليون تومان
میخواهد و وقتی اين آقا ندارد، بهانههای عجيب و غريب و واهی میآورد و
دختر در خانه میماند و دختری که در خانه ماند خيلی خطر دارد. پسری که
ازدواج نکرد خيلی خطر دارد. لذا پيغمبر اکرم يکی از چيزهايی که فوقالعاده
به آن اهميت میداد، ازدواج بود. اما گاهی ازدواج ضروری و گاهی ازدواجهای
رفاهی و اما ازدواج تجملگرائی نبود.
بالاتر از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که نمیشود. اولين خواستگار اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» است در زمانی که حضرت زهرا نُه سال تمام داشتند. پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»
به اميرالمؤمنين گفتند چه داري؟ گفت شما میدانيد که هيچ ندارم. پيغمبر
اکرم فرمودند يک شتر داری که برای کار لازم داري. يک شمشير داری برای جنگ و
جهاد. اما زره لازم نداری و زره را کسی میپوشد که بخواهد از جنگ فرار کند
و تو که نمیخواهی فرار کنی؛ پس زره را بفروش و بيا. رسم آن زمان اين بود
که خرج و مخارج و مهريه از داماد بود. اميرالمؤمنين زره را به پانصد درهم
فروخت و آورد در خدمت پيغمبر اکرم و پيغمبر اکرم زنهای کدبانو را با دو
مرد امين همراه فرستاد و به بازار رفتند و جهيزيۀ ضروری برای رفع احتياج
تهيه کردند. مثلاً فرشش يک حصير بود و يک رختخواب ساده و يک ظرف برای
احتياج و بالاخره مقداری از پول را جهيزيه تهيه کردند و جهيزيه را چيدند.
پيغمبر اکرم را خواستند که جهيزيه زهرا را ببيند. پيغمبر اکرم نگاهی به
جهيزيه کردند و گريۀ شوق کردند و اما يک جمله دارند. فرمودند خدايا! مبارک
کن اين جهيزيه را که غالبش از گل است. کاسه و آفتابه گلی و بالاخره غالبش
از گل است. ديدند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» يک
بقچه به دوش دارند. پرسيدند چه داري؟ گفتند شن، و میرفتند يک اطاق معمولی
گلی درست کنند. پيغمبر اکرم هيچکدام از اطاقهايشان گچی نبود. يک وقت به
مسافرت رفتند و برادر يکی از زنها آمده بود و اطاق را گچی کرده بود. پيغمبر«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» وقتی
برگشتند خيلی ناراحت شدند و گفتند همه بايد يک نوع باشند و در اطاق گلی هم
میتوان زندگی کرد. اينها توانستند هشتاد و چهار جنگ را پشت سر بگذارند و
توانستند دنيا را تکان دهند. به قول ناپلئون، گُردۀ دنيارا به خاک ماليد و
دنيا را تکان داد. بالاخره اميرالمومنين يک خانه ساختند. آن خانه الان نيست
و خانهای که الان هست الحمدلله حقيقت زهرا نگذاشته خراب کنند و همين
خانهای است که پيش قبر رسول گرامی است. آن هم فوقالعاده ساده بود.
بالاخره يک خانۀ ساده داشتند. شب موقع عروسی شد و پيغمبر اکرم وليمۀ عمومی
درست کردند و با پولهايی که مانده بود آبگوشتی درست کردند و همه آبگوشت را
خوردند. بعد هم گفتند اطراف زهرا را بگيريد و کسی زهرا را نبيند. به زنها
قبولاندند که الله اکبر بگويند. زنها زهرا را با الله اکبر میبردند.
اتفاقاً يک فقير جلو آمد و به حضرت زهرا گفت: من برهنه هستم و چيزی به من
بده. همان پيراهن عروسی را درآورد و به فقير داد.اميرالمؤمنين نگفتند
پيراهنت کجاست؟ اما پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» گفتند
پيراهنت کجاست؟ حضرت زهرا گفتند به فقيری دادم. پيغمبر برای ما فرمودند:
چرا پيراهن خوبت را دادی و پيراهن دخترانه را ندادي؟ گفت: قرآن میگويد اگر
میخواهی خدا قبول کند، خوبش را بده: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»،
لذا خوبش را دادند. پيغمبر اکرم يک کادو برای حضرت زهرا برده بود و آن يک
جمله بود. گفت زهرا جان اين خانه کار دارد و بايد قسمت کني. کارهای خارج
خانه برای اميرالمؤمنين و کارهای داخل خانه برای تو. حضرت زهرا خيلی خوشحال
شد و وقتی پيغمبر اکرم رفتند زهرا يک جمله دارد: «فَلَا يَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِكْفَائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ»[8]؛ خدا میداند چقدر خوشحال شدم که پيغمبر اکرم به من گفتند از خانه بيرون نرو.
بالاخره
زندگی را با کارگری، اما عالی شروع کردند. در اين 9 سال يک حرف خشن به هم
نزدند که دم مرگ هر دو اقرار میکنند. اما شيرينتر اينکه اين زندگی حسن و
حسين و زينب و ام کلثوم تحويل جامعه میدهد.
زهرای
مرضيه اين زندگی رفاهی که اسلام میخواهد برای خود نخواست و يک زندگی
ضروری بخور و نمير داشتند. لذا قضيۀ «هلأتی» دربارۀ زهرا نازل شده است.
حضرت زهرا میتوانست يک زندگی رفاهی خوب داشته باشد اما نداشت. میرسد به
آنجا که سورۀ هل أتی آمده برای اينکه خودش و مهمانش پيغمبر اکرم و شوهر و
بچهها با آب افطار کردند. غذايشان نان جو و نمکی بود که به فقير دادند.
اين میشود زندگی که در آن گناه نيست.
الان
زندگی ما خيلی بد است و عمده اين تجملگرائی است. اين زندگی تجملگرائی به
جايی هم نمیرسد. الان در جلسۀ ما افرادی هستند که در وقتی اين نظام تثبيت
شد، اين جمهوری اسلامی از معجزات بزرگ خدا و از معجزات بزرگ امام زمان و
از محبوبيتهای بزرگ حضرت امام است و بالاخره جمهوری اسلامی تثبيت شد و يک
نفر بیچادر حتی در بين يهوديان و ارمنيها، در ايران نبود.
من
يادم نمیرود که از قم آمده بودم برای فرماندهان سپاه صحبت کنم. راجع به
حجاب که خيلی داغ ضربه خورده بود صحبت کردم. فرماندهها در وسط صحبت نامه
میدادند و آخر کار ديدم هفت هشت نفر آنها يک جمله نوشتهاند که کوتاهی شده
و اين کوتاهی ضربه به چادر زده است و بالاخره وقتی اين نظام تثبيت شد، در
تمام ايران يک بیچادر نبود. اما مرتب نِق زدند و گفتند و عمل کردند و
بالاخره چادر را گرفتند. اما قاعدۀ کلی اينست که در اينگونه مطالب در
بديها شيطان از کم شروع میکند، اما به کم قانع نيست. بالاخره کم کم چادر
ضربه خورد و مانتو شد. همه میدانيد آن زمان مانتوها تا روی پا بود و
بالاخره سرتاپا پوشيده بودند. بعضی اوقات میگفتند چه فرق بين چادر و اين
هست و هر دو سرتاپا پوشيده است. قدری طول کشيد که يک وجبی مانتو بالا رفت.
بعضی اوقات در مجالسی مقداری سينه پيدا شد. يک سال يا دو سال طول کشيد و کم
کم مانتو بالا رفت تا به اينجا رسيده و به اين هم اکتفا نمیشود. از
ناموستان بترسيد و برای دخترها و پسرها و برای جامعهتان بترسيد. بيست آيه
در قرآن راجع به حجاب است و اين وضع الان حجاب نيست و اين تجملگرائی است.
اين حجاب نيست، بلکه اخوان الشّياطين است. اين حجاب نيست، بلکه اروپايی
است. بعضيها میگويند در اروپا هم اين وضعی که بعضی زنها دارند، در آنجا
نيست، الاّ در بين فاحشههايشان. سال به سال هم کم شد تا به اينجا رسيد.
الان اگر اين لچکها نبود، بهتر بود، برای اينکه جاذبۀ اين لچکها بدتر از
اينست که اصلاً نباشد. آرايش میکند و لچکی را سرش میکند و موها درصورتش
پيداست و بالاخره به نام روسری میپوشند. اما از کم شروع میشود و به کم
قانع نيست. اصلاً قاعدۀ تجملگرائی همين است. هر تجملی جلو بيايد، اينطور
است. سی چهل سال قبل که جمهوری اسلامی تازه پيدا شده بود، اين جهيزيهها و
وليمهها و تجملگرائيها نبود و اين مسافرتها ولو حلال نبود و بالاخره يک
سال سکوت و مقداری گناه بيشتر و رسيده به اينجا که گرفتن جلوی آن کار
مشکلی است. دشمنهای داخلی و خارجی نمیگذارند جلويش گرفته شود. همۀ اينها
از تجملگرائی است. قرآن در سورۀ واقعه راجع به تجملگرا میفرمايد:
«وَ
اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فى سَمُومٍ وَ حَميمٍ وَ ظِلٍّ
مِنْ يَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ انَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ
مُتْرَفين»
يعنی
دست چپيها در روز قيامت خيلی شوم و بدبخت هستند. الان دست چپيها يعنی
کسانی که منقمر در گناهند، برای نظام شومند. قرآن میفرمايد اينها در روز
قيامت خيلی بدبخت و شومند. قرآن میفرمايد در دود و هُرم جهنم و سايۀ آتش
جهنم هستند زيرا: «إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذٰلِکَ مُتْرَفِينَ« اينها
تجملگرا بودند و تجملگرائی آنها تجسم عمل شده دود و هُرم جهنم و سايۀ
آتش جهنم. بعد قرآن میفرمايد به اين اندازه اکتفا نمیشود، بلکه «وَ کَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ«[10] با
تجملگرائی است که گناه روی گناه میآيد و کم کم گناهان علنی در اجتماع ما
میشود. اين تجملگرائی خيلی مفسده داشته و دارد و بايد ما تا میتوانيم
اين تجملگرائی را کنار بگذاريم و مفاسدش را کنار بگذاريم و خوبيهايی که
زندگی رفاهی دارد در اجتماع شايع کنيم.
[4] . مناقب آل أبي طالب؛ ج 2، ص99